غزل ِ ظهر ِ فراموش


اين سفر با هر سفر نزد پيمبر( ص) فرق داشت

با همه حج رفتنش اين حج ِآخر فرق داشت

زير بار ِ آيتي‏ ، وحي از نفس افتاده بود

لحن ِگفتار خدا اين دفعه ديگر فرق داشت

صبحدم حق با نبي اتمام حجت كرده بود

ظهرگاه ِمصطفي در خًم سراسر فرق داشت

هيچ كس احساس او را در غدير خم نداشت

حال ِ پيغمبر به شكلي حيرت آور فرق داشت

پشت و روي سكه ي يك عده را انگار ديد

فعل آنهايي كه با افكار ِ در سر فرق داشت

زير ِ رگبار ِ نگاه ِ ابرهاي تيره بخت

لهجه ي باراني خورشيدِ اخگر فرق داشت

گفت : من موسايم و هارون ِهمراهم عليست

گرچه نزد سامريها اين « برادر›› فرق داشت

گفت: هر كس را منم مولا، علي مولاي اوست

حرفشان اين شد كه مقصود ِ پيمبر فرق داشت

کاظم بهمني