ولايتعهدي حيدر،لبخند فاطمه


از ولايتعهدى حيدر،خدا تاج شرف‏


بار ديگر بر سر زهراى اطهر مى‏زند


در حريم ناز و عصمت زين همايون افتخار


فاطمه لبخند بر سيماى شوهر مى‏زند


اين بشارت دوستان را جان ديگر مى‏دهد


دشمنان را اين خبر،بر قلب خنجر مى‏زند


سيد رضا مؤيد:سلام بر غدير،باب رحمت


باز تابيد از افق روز درخشان غدير


شد فضا سرشار عطر گل ز بستان غدير


موج زد درياى رحمت در بيابان غدير


چشمه‏هاى نور جارى شد ز دامان غدير




شد غدير خم تجليگاه انوار خدا



تا در آنجا جلوه‏گر شد نور مصباح الهدى



آفرينش را بود بر سوى آن سامان نگاه‏


ما سوى الله منتظر تا چيست فرمان اله









ناگهان ختم رسل آن آفتاب دين پناه‏


برفراز دست مى‏گيرد على را همچو ماه



تا شناساند به مردم آن ولى الله را



وال من والاه خواند،عاد من عاداه را



اى غدير خم كه هستى روز بيعت با امام‏


بر تو اى روز امامت از همه امت سلام



از تو محكم شد شريعت و ز تو نعمت شد تمام‏


ما بياد آن مبارك روز و آن زيبا پيام



از ولاى مرتضى دل را چراغان مى‏كنيم



با على بار دگر تجديد پيمان مى‏كنيم



خط سرخى كز غدير خم پيمبر باز كرد


باب رحمت را ز اول تا به آخر باز كرد



بر جهان ما سوى حق راه ديگر باز كرد


از بهشت آرزوها بر بشر در باز كرد



از غدير خم كمال شرع پيغمبر شده است



مهر اين فرمان بخون محسن و اصغر شده است



اين خدائى روز،بر شير خدا تبريك باد


بر تمام انبيا و اوليا تبريك باد



يا امام العصر اين شادى تو را تبريك باد


چهارده قرن امامت بر شما تبريك باد



سينه‏ها از داغ هجران داغدارت تا به كى



چون«مؤيد»شيعيان در انتظارت تا به كى

سيد رضا مويد