باده تولا،شراب روحاني


اى نگار روحانى،خيز و پرده بالا زن‏


در سرادق لاهوت،كوس«لا»و«الا»زن



در ترانه معنى،دم ز سر مولا زن‏


وانگه از غدير خم،باده تولا زن



تا ز خود شوى بيرون،زين شراب روحانى



در خم غدير امروز،باده‏اى بجوش آمد


كز صفاى او روشن،جان باده نوش آمد



و ان مبشر رحمت،باز در خروش آمد


كان صنم كه از عشاق،برده عقل و هوش آمد



با هيولى توحيد در لباس انسانى



اوست كز خم لاهوت،نشأه صفا دارد


در خريطه تجريد،گوهر وفا دارد



در جبين جان پاك،نور كبريا دارد


در تجلى ادراك جلوه خدا دارد



در رخش بود روشن،رازهاى رحمانى

محمد تقى بهار