1- تميم بن عمرو، فرماندار مدينه


تميم بن عمرو كه كنيه او ابوحبيش بود، فرماندار حضرت على (ع ) در شهر مدينه بود.(140) وى اين سمت را قبل از سهل بن حنيف و آمدن او به مدينه به عهده داشت . بنابراين ، هنگامى حضرت امير (ع ) عازم بصره شدند، در ابتدا تميم بن عمرو را به عنوان فرماندار مدينه انتخاب نمودند و بعد از آن ، سهل بن حنيف را كه قبلا به عنوان استاندار شام به آن سرزمين عازم شده و از نيمه راه برگشته بود، به جاى او منصوب كردند.
شيخ طوسى در كتاب رجالش مى نويسد: تميم بن عمرو كه كنيه او ابوحبش مى باشد، كارگزار على (ع ) بر شهر پيامبر (ص ) مدينه طيبه بود تا اين كه سهل بن حنيف آمد و اين سمت را به عهده گرفت .(141)
درباره نامگذارى تميم به ابوحبش ، يا حبيش از ابن انبارى در كتاب اضداد نقل شده است : فرزدق شاعر درباره مردى به نام حبيش كه در ميان لشكرى بود كه فرماندهى آن را تميم به عهده داشت ، - در زمان عمر يا عثمان - طلب شفاعت كرد. نام آن مرد حبيش بود. فرزدق طى اشعارى آزادى او را درخواست كرد، ((اى تميم بن عمرو حاجت مرا برآورده كن و مرا بى جواب مگذار. حبيش را آزاد كن و بر او منّت گذار و او را به مادرش ببخش كه از آشاميدن بازمانده است .)) از آنجا كه در آن زمان ، خط داراى نقطه نبوده و اعراب نداشته است و نقطه گذارى بعدا به وجود آمد، اسم او بين چند احتمال مردد شد.
تميم به خاطر احترام به فرزدق ، دستور داد كه تمام افرادى را كه نام آنها حنيش ، حبيش و خنيس بود جمع كردند و او همگى آنها را آزاد كرد و به سود خانواده هايشان فرستاد. اينجا بود كه تميم مكنّى به ابوحبيش ‍ شد.(142)
امّا با توجّه به اينكه فرزدق در سال صدوده هجرى از دنيا رفته است نسبت اين واقعه به عمر و عثمان صحيح نيست . از فتوح البلدان (143) بلاذرى و سفينة البحار(144) استفاده مى شود كه اين حكايت مربوط به تميم بن زيد عتبى است كه بعد از جنيد از طرف حجاج كارگزار ((سند)) شد و زمانى كه به بصره آمد و گروهى را براى جهاد مى برد، پيرزنى كه تنها يك پسر داشت از فرزدق خواست كه فرزند وى را آزاد نمايد. فرزدق اين اشعار را خطاب به تميم بن زيد نوشت و فرزند پيرزن آزاد شد و به جهاد نرفت .
در اسدالغابه كنيه وى را ابوالحسن ذكر كرده مى نويسد: تميم بن عبد عمرو، ابوالحسن مازنى كارگزار على بن ابيطالب در مدينه بود، هنگامى كه سهل بن حنيف مدينه را به قصد عراق ترك كرد.(145) بنابراين كارگزارى وى بعد از سهل خواهد بود.
مامقانى مى نويسد: آنچه از شيخ درباره تميم نقل كرديم در خلاصه علّامه و ابن داوود آمده است و كارگزارى وى از سوى على (ع ) دليل بر وثاقت و عدالت اوست . و تعجب از فاضل جزائرى است كه وى را جزو ضعفا دانسته است . اما آيا اين درست است ؟ هيچ كس نمى تواند عدالت وكيلى را كه در امور شرعى شهرى وكالت دارد، انكار كند. چگونه مى شود كارگزار اميرالمؤ منين (ع ) را كه از سوى ايشان بر جان ، مال و ناموس مسلمانان مسلط است تضعيف كرد.(146)