1 - ضرورت ارتش



1 - طبقات اجتماعى و ارتش
وقتى تمام موجودات حياتى از انواع ابزار دفاعى برخوردارند، آيا جامعه انسانى بدونابزار دفاعى دوام مى آورد؟ و به تكامل مى رسد؟
اينجاست كه ارتش ، سپاه ، نيروهاى انتظامى واصل دفاع ، به عنوان يك ضرورت حياتى ، در جامعه الهى مطرح است كه بدون آن نمىتوان به تكامل رسيد.
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام امور نظامى را در متن جامعه اسلامى پذيرفته و از نظرجامعه شناسى آن را يكى از طبقات اجتماعى معرّفى مى فرمايد كه به فرمانده كلّنيروهاى مسلّح خود، مالك اشتر در نامه 53 نوشت :
((وَاعلَم اءَنَّ الرَّعِيَّةَ طَبَقَاتٌ لاَ يَصلُحُ بَعضُهَا إِلا بِبَعضٍ، وَلاَ غِنَى بِبَعضِهَا عَنبَعضٍ:
فَمِنهَا جُنُودُ اللّهِ،
وَمِنهَا كُتَّابُ العَامَّةِ وَالخَاصَّةِ،
وَمِنهَا قُضَاةُ العَدلِ،
وَمِنهَا عُمَّالُ الاِْنْصَافِ وَالرِّفْقِ،
وَمِنهَا اءَهلُ الجِزيَةِ وَالخَرَاجِ مِن اءَهلِ الذِّمَّةِ وَمُسلِمَةِ النَّاسِ،
وَمِنهَا التُّجَّارُ وَاءَهلُ الصِّنَاعَاتِ
وَمِنهَا الطَّبَقَةُ السُّفلَى مِن ذَوِى الحَاجَةِ وَالمَسكَنَةِ، وَكُلُّ قَد سَمَّى اللّهُ لَهُ سَهمَهُ، وَوَضَعَعَلَى حَدِّهِ فَرِيضَةً فِى كِتَابِهِ اءَوسُنَّةِ نَبِيِّهِ صلى الله عليه و آله عَه دا مِنهُ عِندَنَامَحفُوظا.))
(اى مالك بدان ! مردم از گروه هاى گوناگونى مى باشند كه اصلاح هر يك جز باديگرى امكان ندارد، و هيچ يك از گروه ها از گروه ديگر بى نياز نيست ، از آن قشرها،لشگريان خدا، و نويسندگان عمومى و خصوصى ،
قضات دادگستر،
كارگزاران عدل و نظم اجتماعى ،
جزيه دهندگان ،
پرداخت كنندگان ماليات ،
تجّار و بازرگانان ،
صاحبان صنعت و پيشه وران ،
و طبقه پايين جامعه از نيازمندان و مستمندان مى باشند، كه براى هريك خداوند سهمى مقرّرداشته ، و مقدار واجب آن را در قرآن يا سنّت پيامبر صلى الله عليه و آله تعيين كرده كهپيمانى از طرف خداست و نگهدارى آن بر ما لازم است .)

امام على عليه السلام در تبيين طبقات اجتماعى جامعه ، و شرح زنجيره طبقات ، ابتداء امورنظامى و نظاميان و ارتش ‍ را مطرح مى كند.
زيرا آن را با توجّه به اصل ((ضرورت دفاع ))،عامل بقاء و تداوم ارزش هاى اخلاقى و معنوى جامعه توحيدى مى داند كهشكل گيرى اخلاق نظامى بر همين اساس ممكن مى گردد و معنا پيدا مى كند.
2 - نياز جامعه به ارتش
امام على عليه السلام ، اخلاق نظامى ، و ره آورد ارتش توحيدى را با توجّه به تعريفصحيح انسان و جامعه تفسير مى فرمايد،
يعنى ارتش اسلامى و جنداللّه را بگونه اى جداگانه نمى نگرد،
به نظامى و نظامى گرى ، اصالت نمى دهد،
ارتش را با مردم ، و در كنار امّت اسلامى ، و براى دفاع از جسم و جان و فكر و عقيدهانسان الهى مطرح مى كند، كه :
چون امّت اسلامى بايد باشد، ارتش اسلامى هم ضرورى است .
چون دين خدا بايد تداوم يابد ارتش اسلامى هم ضرورت دارد.
حضرت اميرالمؤ منين على عليه السلام در بخش ديگر از نامه 53 به مالك اشتر به((هدفدارى ارتش اسلامى )) اشاره مى فرمايد:
فَالجُنُودُ، بِإ ذنِ اللهِ حُصُونُ الرَّعِيَّةِ
وَ زَينُ الوُلاةِ
وَ عِزُّ الدِّينِ
وَ سُبُلُ الا منِ
وَ لَيسَ تَقُومُ الرَّعِيَّةُ إ لاّ بِهِم .
ثُمَّ لا قِوَامَ لِلجُنُودِ إ لاّ بِمَا يُخرِجُ اللّهُ لَهُم مِنَ الخَراجِ الَّذِى يَقوَونَ بِهِ عَلى جِهَادِ عَدُوِّهِم ،وَ يَعتَمِدوُنَ عَلَيهِ فِيَما يُصلِحُهُم ، وَ يَكُونُ مِن وَراء حَاجَتِهِم .
ثُمَّ لا قِوامَ لِهذَينِ الصِّنفَينِ إ لا بِالصِّنفِ الثَّالِثِ مِنَ القُضَاةِ وَ العُمَّالِ و الكُتَّابِ، لِمَايُحكِمُونَ مِنَ المَعَاقِدِ، وَيَجمَعوُنَ مِنَ المَنَافِعِ، وَ يُوتَمَنُونَ عَلَيهِ مِن خَوَاصِّ الا مُورِ وَ عَوَامِّهَا.
وَلا قِوَامَ لَهُم جَميعا إ لاّ بِالتُّجَّارِ وَ ذَوِى الصِّنَاعَاتِ، فِيَما يَجتَمِعُونَ عَلَيهِ مِن مَرَافِقِهِم وَيُقِيمُونَهُ مِن اءَسوَاقِهِم ، وَيَكفُونَهُم مِنَ التَّرَفُّقِ بِاءَيدِيهِم ما لا يَبلُغُهُ رِفقُ غَيرِهِم .
(امّا ((سپاهيان با اذن پروردگار حافظان و پناهگاه رعيّت ،
زينت زمامداران ،
عزّت و شوكت دين
و راه هاى امنيّت مى باشند.
قوام رعيّت جز بوسيله اينان ممكن نيست .
از طرفى برقرارى سپاه جز به وسيله خراج ((ماليات اسلامى )) امكان پذير نمىباشد، زيرا با خراج براى جهاد با دشمن تقويت مى شوند، و براى اصلاح خود بآنتكيه مى نمايند.
و با آن رفع نيازمنديهاى خويش را مى كنند. سپس اين دو گروه ((سپاهيان و مالياتدهندگان )) جز با گروه سوم قوام و پايدارى نمى پذيرند و آنها عبارتند از :
((قضات )) و ((كارگزاران دولت )) و منشى ها زيرا آنها قراردادها و معاملات را استحكاممى بخشند.
و ماليات ها را جمع آورى مى كنند. و در ضبط امور خصوصى و عمومى مورد اعتماد و اطمينانهستند.
و اين گروه ها بدون ((تجّار)) و ((پيشه وران )) و ((صنعتگران )) قوامى ندارند، زيراآنها وسائل زندگى را جمع آورى مى كنند.
و در بازارها عرضه مى نمايند.
و وسائل و ابزارى را با دست خود مى سازند كه در امكان ديگران نيست))(6) .
3 - توجّه به نظم (سانتراليستى ) در ارتش
نظم در همه هستى حكم فرماست .
و بدون نظم نمى شود به رشد و تكامل رسيد.
خصوصا ارتش كه بايد با نظم و انضباط تنفّس كند.
امام على عليه السلام نسبت به نظم در ارتش توجّه فراوانى داشت ؛
نظم در لشگرها، و تيپ ها و گردان ها،
نظم در صف آرائى ها،
نظم در جنگ و اجراى دستورات نظامى .
روزهايى كه ارتش خود را در صفين سامان مى داد.
امام على عليه السلام مى فرمود :
فَسَوّوا صُفُوفَكُم كَالبُنيانُ المَرصُوص
((صف هاى خود را چونان ستون هاى استوار منظّمكنيد.))(7)