در چشمه سار نهج البلاغ


ه
1 - ارزش و فضيلت جهاد
خطبه 27 نهج البلاغه
1 - فضل الجهاد
اءَمَّا بَعدُ، فَإِنَّ الجِهَادَ بَابٌ مِن اءَبوَابِ الجَنَّةِ، فَتَحَهُ اللّهُ لِخَاصَّةِاءَولِيَائِهِ.وَهُوَلِبَاسُالتَّقوى ،وَدِرعُاللّهِالحَصِينَةُ،وَجُنَّتُهُ الوَثِيقَةُ. فَمَن تَرَكَهُ رَغبَةً عَنهُاءَلبَسَهُ اللّهُ ثَوبَ الذُّلِّ، وَشَمِلَهُ البَلاَءُ، وَدُيِّثَ بِالصِّغَارِ وَالقَمَاءَةِ، وَضُرِبَ عَلَىقَلبِهِ بِالاسْهَابِ، وَ اءُدِيلَالحَقُّمِنهُ بِتَضيِيعِ الجِهَادِ، وَسِيمَ الخَسفَ، وَمُنِعَ النَّصَفَ.
2 - الدّعوة الى الجهاد
اءَلاَ وَإِنِّى قَد دَعَوتُكُم إِلَى قِتَالِ هؤُلاَءِ القَومِ لَيلا وَنَهَارا، وَسِرَّا وَإِعلاَنا، وَقُلتُ لَكُم :اغزُوهُم قَبلَ اءَن يَغزُوكُم ، فَوَاللّهِ مَا غُزِيَ قَومٌ قَطُّ فِي عُقرِ دَارِهِم إِلا ذَلُّوا. فَتَوَاكَلتُموَتَخَاذَلتُم حَتَّى شُنَّت عَلَيكُمُ الغَارَاتُ، وَمُلِكَت عَلَيكُمُ الاوْطَانُ. وَه- ذَا اءَخُو غَامِدٍوَقَد وَرَدَت خَيلُهُ الانْبَارَ، وَقَدْ قَتَلَ حَسَّانَ بْنَ حَسَّانَ الْبَكْرِيَّ، وَاءَزَالَ خَيْلَكُمْ عَنْمَسَالِحِهَا. وَلَقَدْ بَلَغَنِي اءَنَّ الرَّجُلَ مِنهُم كَانَ يَدخُلُ عَلَى المَراءَةِ المُسلِمَةِ، وَالاُْخْرَىالْمُعَاهَدَةِ، فَيَنْتَزِعُ حِجْلَهَا وَقُلْبَهَا وَقَلائِدَهَا وَرُعُثَهَا، مَا تَمْتَنِعُ مِنْهُ إِلا بِالاسْتِرْجَاعِوَالاسْتِرْحَامِ. ثُمَّ انْصَرَفُوا وَافِرِينَ مَا نَالَ رَجُلا مِنْهُمْ كَلْمٌ، وَلاَ اءُرِيقَ لَهُمْ دَمٌ؛
ترجمه خطبه 27
(وقتى خبر تهاجم سربازان معاويه به شهر انبار،و سُستى مردم به امام ابلاغ شدفرمود :)
1 - ارزش جهاد در راه خدا
پس از ستايش پروردگار، جهاد در راه خدا، دَرى از درهاى بهشت است ، كه خدا آن را بهروى دوستان مخصوص ‍ خود گشوده است . جهاد، لباس تقوا، و زره محكم ، و سپر مطمئنخداوند است ، كسى كه جهاد را ناخوشايند دانسته و ترك كند، خدا لباس ذّلت و خوارىبر او مى پوشاند، و دچار بلا و مصيبت مى شود، و كوچك وذليل مى گردد، دل او در پرده گمراهى مانده ، و حق از او روى مى گرداند، به جهت تركجهاد، به خوارى محكوم و از عدالت محروم است .
2 - دعوت به مبارزه و نكوهش از نافرمانى كوفيان
آگاه باشيد! من شب و روز، پنهان و آشكار، شما را به مبارزه با شاميان ، دعوت كردم وگفتم پيش از آن كه ، آنها با شما بجنگند با آنان نبرد كنيد، به خدا سوگند، هر ملّتىكه درون خانه خود مورد هجوم قرار گيرد، ذليل خواهد شد، امّا شما سُستى بخرج داديد، وخوارى و ذّلت پذيرفتيد، تا آنجا كه دشمن پى در پى به شما حمله كرد و سرزمين هاىشما را تصّرف نمود، و اينك ، فرمانده معاويه ، (مرد غامدى ) با لشگرش وارد شهر انبارشده و فرماندار من ، ((حسّان بن حسّان بكرى )) را كشته و سربازان شما را از مواضعمرزى بيرون رانده است . به من خبر رسيد كه مردى از لشگر شام به خانه زن مسلمان وزنى غير مسلمان كه در پناه حكومت اسلام بود وارد شد، وخلخال و دستبند و گردن بند و گوشواره هاى آنها را بغارت برد، در حالى كه هيچ وسيلهاى براى دفاع ، جز گريه و التماس كردن ، نداشتند. لشگريان شام با غنيمت فراوانرفتند بدون اينكه حتّى يك نفر آنان ، زخمى بردارد، و يا قطره خونى از او ريخته شود،
فَلَو اءَنَّ امرَاءً مُسلِما مَاتَ مِن بَعدِ ه- ذَا اءَسَفا مَا كَانَ بِهِ مَلُوما،بَل كَانَ بِهِ عِندِى جَدِيرا. فَيَا عَجَبا! عَجَبا- وَاللّهِ- يُمِيتُ القَلبَ وَيَجلِبُالهَمَّ مِن اجتَِماعِ هؤُلاَءِ القَومِ عَلَى بَاطِلِهِم ،وَتَفَرُّقِكُم عَن حَقِّكُم ! فَقُبحا لَكُم وَتَرَحا،حِينَ صِرتُم غَرَضايُر مى ! يُغَارُ عَلَيكُم وَلاَتُغِيرُونَ؟وَتُغزَونَوَلاَ تَغزُونَ؟ وَيُعصَى اللّهُوَتَرضَونَ؟ فَإِذَا اءَمَرتُكُم بِالسَّيرِ إِلَيهِم فِى اءَيَّامِ الحَرِّ قُلتُم : ه- ذِهِ حَمَارَّةُالقَيظِ، اءَمهِلنَا يُسَبَّخُ عَنَّا الحَرُّ، وَإِذَا اءَمَرتُكُم بِالسَّيرِ إِلَيهِم فِى الشِّتَاءِ قُلتُم :ه- ذِهِ صَبَارَّةُ القُرِّ، اءمهِلنا يَنسَلِخ عَنّا البَردُ؛ كُلُّ هذَا فِرَارَا مِنَ الحَرِّ والقُرِّ؛؛فَإِذَا كُنتُم مِنَ الحَرِّ وَالقُرِّ تَفِرُّونَ؛ فَاءَنتُم وَاللّهِ مِنَ السَّيفِ اءَفَرُّ!
3 - مظلوميّة الامام و اءسباب هزيمة الكوفيّين
يَا اءَشبَاهَ الرِّجَالِ وَلاَ رِجَالَ! حُلُومُ الاطْفَالِ، وَعُقُولُ رَبَّاتِ الْحِجَالِ، لَوَدِدْتُ اءَنِّى لَمْاءَرَكُمْ وَلَمْ اءَعْرِفْكُمْ مَعْرِفَةً- وَاللّهِ - جَرَّت نَدَما، وَاءَعَقَبَت سَدَما. قَاتَلَكُمُاللّهُ! لَقَد مَلاَ تُم قَلبِى قَيحا،وَشَحَنتُم صَدرِى غَيظَا،وَجَرَّعتُمُونِى نُغَبَالتَّهمَامِ اءَنفَاسا،وَاءَفسَدتُم عَلَيَّ رَاءيِي بِالعِصيَانِ وَالخِذلاَنِ؛ حَتَّى لَقَد قَالَت قُرَيشٌ:إِنَّابنَاءَبِيطَالِبٍرَجُلٌشُجَاعٌ،وَلكِن لاَعِلمَ لَهُ بِالحَربِ. لِلّهِ اءَبُوهُم !وَهَل اءَحَدٌ مِنهُم اءَشَدُّ لَهَا مِرَاسا، وَاءَقدَمُ فِيهَا مَقَاما مِنِّى ! لَقَد نَهَضتُ فِيهَا وَمَا بَلَغتُالعِشرِينَ، وَه- ااءَنَذَا قَد ذَرَّفتُ عَلَى السِّتِّينَ! وَلكِن لاَ رَاءيَ لِمَن لاَ يُطَاعُ!
اگر براى اين حادثه تلخ ، مسلمانى از روى تاءسّف بميرد، ملامت نخواهد شد، و از نظرمن سزاوار است . شگفتا، شگفتا!! به خدا سوگند، اين واقعيّت قلب انسان را مى ميراند ودچار غم و اندوه مى كند كه شاميان در باطل خود وحدت دارند، و شما در حق خود متفرّقيد.زشت باد روى شما و از اندوه رهايى نيابيد كه آماج تير بلا شديد. به شما حمله مىكنند، شما حمله نمى كنيد؟ با شما مى جنگند، شما نمى جنگيد؟ اينگونه معصيت خدا مى شودو شما رضايت مى دهيد؟ وقتى در تابستان فرمان حركت به سوى دشمن مى دهم ، مىگوييد هوا گرم است مهلت ده تا سوز گرما بگذرد، و آنگاه كه در زمستان فرمان جنگ مىدهم ، مى گوييد هوا خيلى سرد است بگذار سرما برود. همه اين بهانه ها براى فرار ازسرما و گرما بود؟ وقتى شما از گرما و سرما فرار مى كنيد، به خدا سوگند كه ازشمشير بيشتر گريزانيد.
3 - مظلوميّت امام عليه السلام ، و علل شكست كوفيان
اى مرد نمايان نامرد! اى كودك صفتان بى خرد، كهعقل هاى شما به عروسان حجله آراى ، شباهت دارد، چقدر دوست داشتم كه شما را هرگز نمىديدم و هرگز نمى شناختم ، شناسايى شما سوگند به خدا كه جز پشيمانى حاصلىنداشت ، و اندوهى غم بار سرانجام آن شد. خدا شما را بكشد كهدل من از دست شما پر خون ، و سينه ام از خشم شمامالامال است ، كاسه هاى غم و اندوه را، جُرعه جُرعه به من نوشانديد، و با نافرمانى وذّلت پذيرى ، راءى و تدبير مرا تباه كرديد، تا آنجا كه قريش در حق من گفت : ((بىترديد پسر ابيطالب مردى دلير است ولى دانش نظامى ندارد)). خدا پدرانشان را مزددهد، آيا يكى از آنها تجربه هاى جنگى سخت و دشوار مرا دارد؟ يا در پيكار توانست از منپيشى گيرد؟ هنوز بيست ساله نشده ، كه در ميدان نبرد حاضر بودم ، هم اكنون كه ازشصت سال گذشته ام . امّا دريغ ، آن كس كه فرمانش را اجراء نكنند، راءيى نخواهد داشت .
2 - آموزش نظامى
خطبه 66 نهج البلاغه
قاله لاصحابه فى بعض ايّام صفّين
* تعاليم عسكرية هامة
مَعَاشِرَ المُسلِمِينَ : استَشعِرُوا الخَشيَةَ، وَتَجَلبَبُوا السَّكِينَةَ، وَعَضُّوا عَلَى النَّوَاجِذِ،فَإِنَّهُ اءَنبَى لِلسُّيُوفِ عَنِ الهَامِ وَاءَكمِلُوا اللا مَةَ، وَقَلقِلُوا السُّيُوفَ فِى اءَغمَادِهَا قَبلَسَلِّهَا وَالحَظُوا الخَزرَ، وَاطعُنُوا الشَّزرَ، وَنَافِحُوا بِالظُّبَا، وَصِلُوا السُّيُوفَ بِالخُطَا،وَاعلَمُوا اءَنَّكُم بِعَينِ اللّهِ، وَمَعَ ابنِ عَمِّ رَسُولِ اللّهِ.
فَعَاوِدُوا الكَرَّ، وَاستَحيُوا مِنَ الفَرِّ، فَإِنَّهُ عَارٌ فِى الاعْقَابِ، وَنَارٌ يَوْمَ الْحِسَابِ.
وَطِيبُوا عَن اءَنفُسِكُم نَفسا، وَامشُوا إِلَى المَوتِ مَشيا سُجُحا، وَعَلَيكُم بِه- ذَا السَّوَادِالاعْظَمِ، وَالرِّوَاقِ المُطَنَّبِ، فَاضْرِبُوا ثَبَجَهُ، فَإِنَّ الشَّيطَانَ كَامِنٌ فى كِسرِهِ، وَقَد قَدَّمَلِلوَثبَةِ يَدا، وَاءَخَّرَ لِلنُّكُوصِ رِجلا.
فَصَمدا صَمدا! حَتَّى يَنجَلِيَ لَكُم عَمُودُ الحَقِّ ((وَاءَنتُمُ الاعْلَوْنَ، وَاللّهُ مَعَكُمْ، وَلَنْ يَتِرَكُمْاءَعْمَالَكُمْ)).
ترجمه خطبه 66
(در يكى از روزهاى جنگ صفّين براى لشگريان خود ايراد فرمود:)
* آموزش تاكتيك هاى نظامى
اى گروه مسلمانان ، لباس زيرين را ترس خدا، و لباس رويين را آرامش و خونسردى قراردهيد، دندان ها را بر هم بفشاريد تا مقاومت شما برابر ضربات شمشير دشمن بيشترگردد، زرِه نبرد را كامل كنيد، پيش از آن كه شمشير را از غلاف بيرون كشيد چند بار تكاندهيد، با گوشه چشم به دشمن بنگريد و ضربت را از چپ و راست فرود آوريد، و باتيزى شمشير بزنيد، و با گام برداشتن به پيش ، شمشير را به دشمنبرسانيد،وبدانيدكه در پيش روى خدا و پسر عموى پيغمبر صلى الله عليه و آله قرارداريد. پى در پى حمله كنيد و از فرار شرم داريد، زيرا فرار در جنگ ، لكّه ننگى براىنسلهاى آينده و مايه آتش روز قيامت است ، از شهادت خرسند باشيد و به آسانى از آناستقبال كنيد. به آن گروه فراوان اطراف خيمه پر زرق و برق و طناب در هم افكنده(فرماندهى معاويه ) به سختى حمله كنيد، و به قلب آنها هجوم بريد كه شيطان در كنارآن پنهان شده ، دستى براى حمله در پيش ، و پايى براى فرار آماده دارد.مقاومت كنيد تاستون حق بر شما آشكار گردد. شما برتريد، خدا با شماست ، و از پاداش اعمالتاننمى كاهد.(264)
خطبه 124 نهج البلاغه
فى حث اءصحابه على القتال
1 - التوجيه العسكرى
فَقَدِّمُواالدَّارِعَ،وَاءَخِّرُواالحَاسِرَ،وَعَضُّوا عَلَى الاضْرَاسِ، فَإِنَّهُ اءَنْبَى لِلسُّيُوفِ عَنِالْهَامِ؛ وَالْتَوُوا فِى اءَطْرَافِ الرِّمَاحِ، فَإِنَّهُ اءَموَرُ لِلاسِنَّةِ؛ وَغُضُّوا الابْصَارَ فَإِنَّهُ اءَرْبَطُلِلْجَاءْشِ، وَاءَسْكَنُ لِلْقُلُوبِ؛ وَاءَمِيتُوا الاصْوَاتَ، فَإِنَّهُ اءَطْرَدُ لِلْفَشَلِ.
وَرَايَتَكُم فَلاَ تُمِيلُوهَا وَلاَ تُخِلُّوهَا، وَلاَ تَجعَلُوهَا إِلا بِاءَيدِى شُجعَانِكُم ،وَالمَانِعِينَالذِّمَارَمِنكُم ، فَإِنَّ الصَّابِرِينَ عَلَى نُزُولِ الحَقَائِقِ هُمُ الَّذِينَ يَحُفُّونَ بِرَايَاتِهِم ، وَيَكتَنِفُونَهَا:حَفَافَيهَا، وَوَرَاءَهَا،وَاءَمَامَهَا؛لاَيَتَاءَخَّرُونَ عَنهَا فَيُسلِمُوهَا،وَلاَ يَتَقَدَّمُونَ عَلَيهَافَيُفرِدُوهَا. اءَجزَاءَ امرُؤٌ قِرنَهُ، وَآسَى اءَخَاهُ بِنَفسِهِ، وَلَميَكِل قِرنَهُ إِلَى اءَخِيهِ فَيَجتَمِعَ عَلَيهِ قِرنُهُ وَقِرنُ اءَخِيهِ.
2 - التوجيه المعنوى للجنود
وَايمَ اللّهِ لَئِن فَرَرتُم مِن سَيفِ العَاجِلَةِ، لاَ تَسلَمُوا مِن سَيفِ الاَّْخِرَةِ، وَاءَنْتُمْ لَهَامِيمُالْعَرَبِ، وَالسَّنَامُ الاعْظَمُ. إِنَّ فِى الفِرَارِ مَوجِدَةَ اللّهِ، وَالذُّلَّ اللا زِمَ، وَالعَارَ البَاقِيَ. وَإِنَّالفَارَّ لَغَيرُ مَزِيدٍ فِي عُمُرِهِ، وَلاَ مَحجُوزٍ بَينَهُ وَبَينَ يَومِهِ. مَنِ الرَّائِحُ إِلَى اللّهِ كَالظَّمآنِيَرِدُ المَاءَ؟ الجَنَّةُ تَحتَ اءَطرافِ العَوَالِى !
ترجمه خطبه 124
(در تشويق ياران بر جهاد)
1 - آموزش نظامى (تاكتيك هاى رزم انفرادى )
زره پوشيده ها را در پيشاپيش لشگر قرار دهيد، و آنها كه كلاه خُود ندارند، در پشت سرقرار گيرند، دندان ها را در نبرد روى هم بفشاريد، كه تاءثير ضربت شمشير را برسر كمتر مى كند، در برابر نيزه هاى دشمن ، پيچ و خم به خود دهيد كه نيزه ها را مىلغزاند و كمتر به هدف اصابت مى كند، چشم ها را فرو خوابانيد، كه بر دليرى شما مىافزايد، و دل را آرام مى كند، صداها را آهسته و خاموش سازيد كه سُستى را مى زدايد.پرچم لشگر را بالا داريد و پيرامون آن را خالى مگذاريد و جز به دست دلاوران ومدافعان سرسخت خود نسپاريد، زيرا آنان كه در حوادث سخت ايستادگى مى كنند، ازپرچمهاى خود بهتر پاسدارى مى نمايند و آن را دردل لشگر نگاه مى دارند، و از هر سو، از پيش و پس و اطراف ، مراقب آن مى باشند، نه ازآن عقب مى مانند كه تسليم دشمن كنند و نه از آن پيشى مى گيرند كه تنها رهايش سازند.هر كس بايد برابر حريف خود بايستد و كار او را بسازد و به يارى برادر خود نيزبشتابد، و مبارزه با حريف خود را به برادر مسلمان خود وامگذارد كه او در برابر دوحريف ، قرار گيرد، حريف خود، و حريف برادرش .
2 - آموزش معنوى سربازان
به خدا سوگند! اگر از شمشير دنيا فرار كنيد از شمشير آخرت سالم نمى مانيد، شمابزرگان عرب و شرافتمندان برجسته ايد، در فرار از جنگ ، خشم و غضب الهى و ذّلتهميشگى و ننگ جاويدان قرار دارد، فرار كننده بر عمر خود نمى افزايد و بين خود و روزمرگش مانعى ايجاد نخواهد كرد. كيست كه شتابان و با نشاط با جهاد خويش به سوى خداحركت كند؟ چونان تشنه كامى كه به سوى آب مى دود؟ بهشت در سايه نيزه هاى دلاوراناست ،
اليَومَ تُبلَى الاخْبَارُ! وَاللّهُ لانَا اءَشْوَقُ إِلَى لِقَائِهِمْ مِنْهُمْ إِلَى دِيَارِهِمْ. اللَّهُمَّ فَإِنْ رَدُّواالْحَقَّ فَافْضُضْ جَمَاعَتَهُمْ، وَشَتِّتْ كَلِمَتَهُم ، وَاءَبسِلهُم بِخَطَايَاهُم .
3 - ضرورة مواصلة القتال
إِنَّهُم لَن يَزُولُوا عَن مَوَاقِفِهِم دُونَ طَعنٍ دِرَاكٍ: يَخرُجُ مِنهُمُ النَّسِيمُ؛ وَضَربٍ يَفلِقُ الهامَويُطِيحُ العِظامَ وَيُندِرُ السَّوَاعِدَ وَالاقْدَامَ.
وَحَتَّى يُرمَوا بِالمَنَاسِرِ تَتبَعُهَا المَنَاسِرُ؛ وَيُرجَمُوا بِالكَتَائِبِ تَقفُوهَا الحَلاَئِبُ؛وَحَتَّى يُجَرَّ بِبِلاَدِهِمُ الخَمِيسُ يَتلُوهُ الخَمِيسُ؛ وَحَتَّى تَدعَقَ الخُيُولُ فِى نَوَاحِرِ اءَرضِهِم، وَبِاءَعنَانِ مَسَارِبِهِم وَمَسَارِحِهِم .
اءقول : الدعق : الدق ، اءى تدق الخيول بحوافرها اءرضهم . و نواحر اءرضهم :متقابلاتها.
و يقال : منازل بنى فلان تتناحر، اءى تتقابل .
امروز در هنگامه نبرد آن چه در دلها و سر زبان هاست آشكار مى شود.
به خدا سوگند! كه من به ديدار شاميان در ميدان نبرد شيفته ترم تا آنان به بازگشتبه خانه هاشان ! كه انتظار مى كشند.
بار خدايا! اگر شاميان از حق روى گرداندند جمعشان را پراكنده ، و در ميانشان اختلاف وتفرقه بيفكن ، و آنان را براى خطاكاريشان به هلاكت رسان .
3 - ضرورت جنگ بى امان براى شكست شاميان
همانا شاميان ، بدون ضربت نيزه هاى پياپى هرگز از جاى خود خارج نشوند، ضرباتىكه بدنهايشان را سوراخ نمايد، چنانكه وزش باد از اين سو فرو شده بدان سو در آيد،ضربتى كه كاسه سر را بپراكند، و استخوانهاى بدن را خُرد، و بازوها و پاها را قطعو به اطراف پخش كند. آنان دست برنمى دارند تاآنگاه كه دسته هاى لشگر پياپى برآنان حمله كنند و آنها را تيرباران نمايند، و سواران ما هجوم آورند، و صفهايشان را در همشكنند، و لشگرهاى عظيم ، پُشت سر لشگرهاى انبوه،(265) آنها را تا شهرهايشان عقب برانند، و تا اسب ها سرزمينشان را كه روىدر روى يكديگر قرار دارد، و اطراف چراگاهايشان ، و راه هاى آنان را، زير سُم بكوبند.
3 - وظائف مجاهدان در نبرد
خطبه 123 نهج البلاغه
قاله لا صحابه فى ساحة الحرب بصفين
1 - التّوجيه المعنوى فى الحرب
وَاءَى امرِئٍ مِنكُم اءَحَسَّ مِن نَفسِهِ رَبَاطَةَ جَاءشٍ عِندَ اللِّقَاءِ، وَرَاءَى مِن اءَحَدٍ مِن إِخوَانِهِفَشَلا فَليَذُبَّ عَن اءَخِيهِ بِفَضلِ نَجدَتِهِ الَّتِى فُضِّلَ بِهَا عَلَيهِ كَمَا يَذُبُّ عَن نَفسِهِ،فَلَو شَاءَ اللّهُ لَجَعَلَهُ مِثلَهُ.
إِنَّ المَوتَ طَالِبٌ حَثِيثٌ لاَ يَفُوتُهُ المُقِيمُ، وَلاَ يُعجِزُهُ الهَارِبُ. إِنَّ اءَكرَمَ المَوتِ القَتلُ!وَالَّذِى نَفسُ ابنِ اءَبِى طَالِبٍ بِيَدِهِ، لالفُ ضَربَةٍ بِالسَّيفِ اءَهوَنُ عَلَيَّ مِن مِيتَةٍ عَلَىالفِرَاشِ فِي غَيرِ طَاعَةِ اللّهِ!
2 - تحذير من التقصير فى الحرب
و منه : وَكَاءَنِّى اءَنظُرُ إِلَيكُم تَكِشُّونَ كَشِيشَ الضِّبَابِ: لاَ تَاءخُذُونَ حَقّا، وَلاَ تَمنَعُونَضَيما، قَد خُلِّيتُم وَالطَّرِيقَ، فَالنَّجَاةُ لِلمُقتَحِمِ، وَالهَلَكَةُ لِلمُتَلَوِّمِ.
ترجمه خطبه 123
(به هنگام نبرد در جنگ صفيّن با سربازان خويش فرمود:)
1 - آموزش روانى در جنگ
هر كدام از شما در صحنه نبرد با دشمن ، در خود شجاعت و دلاورى احساس كرد، و برادرشرا سُست و ترسُو يافت ، به شكرانه اين برترى بايد از او دفاع كند، آنگونه كه ازخود دفاع مى كند، زيرا اگر خدا خواست او را چون شما دلاور و شجاع گرداند.
همانا مرگ به سرعت در جستجوى شماست ، آنها كه در نبرد مقاومت دارند، و آنها كه فرارمى كنند، هيچكدام را از چنگال مرگ رهايى نيست و همانا گراميترين مرگها كشته شدن در راهخداست ، سوگند به آن كس كه جان پسر ابوطالب در دست اوست ، هزار ضربت شمشيربر من آسانتر از مرگ در بستر استراحت ، در مخالفت با خداست .
2 - هشدار از كوتاهى در نبرد
گويى شما را در برخى از حمله ها، در حال فرار، ناله كنان چون گلّه اى از سوسمار مىنگرم كه نه حقّى را باز پس ‍ مى گيريد، و نه ستمى را باز مى داريد، اينك اين شما واين راه گشوده ، نجات براى كسى است كه خود را به ميدان افكنده به مبارزه ادامه دهد، وهلاكت از آن كسى است كه سُستى ورزد.
4 - پيشرفت و عقب نشينى در نبرد
خطبه 107 نهج البلاغه
فى بعض اءيام صفين
* الشكوى من ضعف اصحابه فى صفين
وَقَد رَاءَيتُ جَولَتَكُم ، وَانحِيَازَكُم عَن صُفُوفِكُم ، تَحُوزُكُمُ الجُفَاةُ الطَّغَامُ، وَاءَعرَابُاءَهلِ الشَّامِ،
وَاءَنتُم لَهَامِيمُ العَرَبِ، وَيَاَّفِيخُ الشَّرَفِ، وَالانْفُ الْمُقَدَّمُ، وَالسَّنَامُ الاعْظَمُ.
وَلَقَد شَفَى وَحَاوِحَ صَدرِى اءَن رَاءَيتُكُم بِاءَخَرَةٍ تَحُوزُونَهُم كَمَا حَازُوكُم ، وَتُزِيلُونَهُم عَنمَوَاقِفِهِم كَمَا اءَزَالُوكُم ؛
حَسّا بِالنِّصَالِ، وَشَجرا بِالرِّمَاحِ؛ تَركَبُ اءُولاَهُم اءُخرَاهُم كَالابِلِ الْهِيمِ الْمَطْرُودَةِ؛ تُرْمَىعَنْ حِيَاضِهَا؛ وَتُذَادُ عَنْ مَوَارِدِهَا!
ترجمه خطبه 107
(در برخى از روزهاى نبرد صفّين براى تشكّر و تقويت روحيّه سربازانش ايراد فرمود :)
* وصف نبرد ياران در صفّين
از جاى كنده شدن و فرار شما را از صفها ديدم ، فرومايگان گمنام ، و بيابان نشينانىاز شام ، شما را پَس مى راندند، در حالى كه شما از بزرگان و سرشناسان عرب و ازسران شرف مى باشيد، برازندگى چشمگيرى داريد و قلّه هاى سرفراز و بلند قامتيد،
سرانجام سوزش سينه ام با مقاومت و حملات دلاورانه شما، تسكين يافت ، كه ديدم شاميانرا هزيمت داديد و صفهاى آنان را در هم شكستيد، و آنان را از لشكرگاه خود رانديد،آنگونه كه آنها شما را كنار زدند، مى ديدم با نيزه ها آنان را كوفتيد و با تيرها، آنها راهدف قرار داديد، كه فراريان و كشتگان دشمن روى هم ريختند، و بر دوش هم سوار مىشدند، چونان شتران تشنه اى كه از آبشخورشان برانند و به هر سو گريزان باشند.