غروب خورشيد در مغرب سجدگاه


پـس از نـبـرد نـهـروان و درهـم شـكستن خوارج و فرارى شدن گروهى از آنان در مكه گرد آمـدنـد و تـصـمـيـم بـر قـتـل عـلى عـليـه السـّلام گرفتند. عبدالرحمن بن ملجم مرادى مامور قـتـل عـلى عـليـه السـّلام گـرديـد و با همين نيت آهنگ كوفه نمود در كوفه با دخترى بنام قـطـام آشـنـا شـد و دل بـر او بـسـت و از او خـواسـتـگـارى نـمـود و او قبول خود را مشروط به قتل على عليه السّلام نمود و اين خواسته ، ابن ملجم را در كار خود مـصـمـم تـر نـمـود لذا شـمـشـيـرى تـهـيـه كرد و آنرا با زهرى مهلك آب داد و سرانجام در سـحـرگاه نوزدهم رمضان در حالى كه مولى عليه السّلام در محراب عبادت سر بر سجده نـهـاده بـود چـنـان شمشير زهر آلود خود را بر فرق او فرود آورد كه زهر شمشير تا مغز سـر مـولى رسـيـد و قـامـت عدالت خميده و هماى تيزپرواز آسمان ولايت در خون خود طپيد و نداى فزت و رب الكعبه اش در مسجد كوفه پيچيد.
در مورد شهادت مولى عليه السّلام گفته اند:
قُتِلَ فى محراب العباده لِشِدَّه عَدْلِه آرى پافشارى على در اجراى حق و منحرف نشدن او از صـراط مـسـتـقـيـم و اصرار او در اعمال عدالت و منحرف نشدن از آن در هيچ شرايطى و به بهانه هيچ مصلحتى سبب شهادت آن حضرت گرديد.
دشمن طاوس آمد پرّ او
اى بسا شه را كه كشتش فرّ او
گفت من آن آهوم كز ناف من
ريخت آن صياد خون صاف من