توصيه هاي حضرت علي به وحدت اسلامي















توصيه هاي حضرت علي به وحدت اسلامي



در تاريخ بشر هر امتي که با هم يد واحد بودند در همه ي امور پيشرفت داشتند و هر گاه از يکديگر جدا شدند و اختلاف پيدا نمودند سقوط کردند چنان که حضرت علي (رض) در خطبه ي قاصعه با بيان احوال ملل گذشته و ذلت و سقوط ايشان در اثر تفرقه، درس عبرت به مسلمانان مي آموزد و مي فرمايند:

و احذروا ما نزل بالامم قبلکم من المثلات بسوء الافعال و ذميم الاعمال...

(از وبال ها و کيفرهايي که در اثر کردار زشت و اعمال ناپسند به امت هاي پيشين رسيد بر حذر باشيد و حالات آنها را در نعمت و نقمت به ياد آوريد، تا شما مانند کيفر ديدگانشان نشويد. هنگامي که در تفاوت حال خوب و بدشان فکر کرديد. به کارهايي که موجب عزت و شوکت ايشان گشت: دشمنانشان رانده و دور شدند، عافيت به سوي آنها کشيده شد، نعمت خدا در اختيارشان بود و رشته ي کرامتشان پيوستگي يافت.

و آن امور که موجب عزت و شوکتشان گشت، دوري گزيدن از تفرق و

[صفحه 5]

پراکندگي و همت گماشتن و توصيه و ترغيب يکديگر بر رعايت اتحاد و اتفاق بود. از هر امري که ستون فقراتشان را مي شکست و قدرتشان را سست مي کرد اجتناب ورزيدند، مانند کينه توزي، بخل، حسادت، ناهمفکري، پشت کردن و دوري گزيدن از يکديگر....)

آن حضرت در ادامه مي فزايد:

به امم پيشين بنگريد که چگونه بودند هنگامي که جمعيتشان متحد و خواسته هايشان متفق و قلب ها و انديشه هايشان معتدل و دست هايشان پشتيبان هم، شمشيرهايشان ياري کننده ي يکديگر، ديدها نافذ و عزم ها و مقصودها همه يکي بود. آيا آنها مالک و ارباب اقطار زمين نگرديدند و آيا زمامدار و رهبر جهانيان نشدند!

از آن طرف به پايان کار آنان نيز نگاه کنيد، آن هنگام که پراکندگي در ميان آنها واقع شد، الفتشان به تشتت گرائيد و اختلاف کلمه و پراکندگي دل ها در ميانشان راه يافت، به فرقه هاي مختلف تقسيم شدند و در عين پراکندگي با هم به نبرد پرداختند، در اين هنگام بود که خداوند لباس کرامت و عزتب از تنشان بيرون کرد و وسعت نعمت را از آنان سلب نمود، و آنچه از آنان باقي مانده تنها سرگذشت آنهاست که در بين شما به گونه ي درس عبرتي، براي کساني است که بخواهند عبرت گيرند.

در ادامه حضرت علي (رض) به عنوان نمونه فرزندان يعقوب مثال مي زنند و مي فرمايند:

از سرگذشت فرزندان يعقوب عبرت گيريد، چقدر وقايع جهان به هم شبيه است و چه اندازه مثال ها به هم نزديک. دوران پراکندگي و تشتت عرب را وقتي که زير سلطه ي دولت هاي ايران و روم بودند در نظر مجسم کنيد. چگونه آنها را از سرزمين آباد و سرسبز و از کناره هاي دجله و فرات به بيابان هاي

[صفحه 6]

کم گياه و بي آب و علف تبعيد کردند، و به ذلت و فقر و مسکنت و جهل و پراکندگي دچار ساختند.

خداوند با نعمت پيامبر اسلام، بني اسماعيل را متحد و برادر ساخت و پر و بال کرامت خود را بر آنها گسترد و نهرهاي مواهب خود را به سوي آنان جاري گرداند و آنان را به نعمت و قدرت و عظمت و عزت رساند و حکومتي پايدار نصيبشان ساخت به طوري که کسي قدرت درهم شکستن نيروي آنان را نداشت. ولي به هوش باشيد و بدانيد که شما از ريسمان طاعت دست کشيده و تجديد رسوم جاهليت (که همان تفرق و تعصب است) دژ محکم الهي را در هم شکسته ايد. خداوند بر اين امت منت نهاد که پيوند الفت و اتحاد بين آنان ايجاد نمود، که در سايه اش زندگي کنند و در پناهش آسايش گزينند. الفت و اتحاد، نعمتي که احدي نمي تواند بهايي برايش تعيين کند، زيرا از هر بهايي افزونتر و از هر گرانقدري، گرانقدرتر است[1] .

حضرت علي (رض) درباره ي زيان تفرق و اختلاف و مبارزه با کسي که مي خواهد شق عصاي مسلمين کند و ميان آنها پراکندگي ايجاد نمايد، آخرين سخن را مي گويد و با کمال صراحت، فتنه انگيز و تفرقه افکن را مستوجب قتل مي داند، حتي از خودش شروع مي کند ونه تنها تفرقه افکن عينيي و موجود را سزاوار چنين عقوبتي مي داند، بلکه حتي کسي را که شعار تفرقه دهد و قدم نخستين شق عصاي مسلمين را بردارد، سزاوار قتل مي داند. آن حضرت در اين باره چنين مي فرمايد:

و الزموا السواد الاعظم فان يد الله مع الجماعه. و اياکم و الفرقه! فان الشاذ من الناس للشيطان، کما ان الشاذ من الغنم للذئب. الا من دعا الي هذا الشعار فاقتلوه و لو کان تحت عمامتي هذه!

[صفحه 7]

(راي اکثريت بزرگان اسلام را پيروي کنيد که دست خدا همراه جماعت است. از تکروي و کناره گيري بپرهيزيد که کناره گيري از جماعت، نصيب شيطان است، چنانکه گوسفند کناره گيرنده از گله و چوپان نصيب گرگ، بدانيد و آگاه باشيد هر کس شعار تفرقه دهد سزاوار قتل است، او را بکشيد، هر چند اين شعار از زير عمامه و از دهان من خارج شود.)[2] .

از آنجا که کساني که تفرقه مي افکنند ممکن است به خيال واهي خويش،کردار زشت خود را توجيه کنند و از آيات قرآن هم براي آن دليل بياورند، آن حضرت عمل و توجيه آنان را به نحو بارز و مشخص مجسم نموده مي فرمايد:

آن مردم براي ايجاد تفرقه، مجتمع و متحد مي شوند و از جماعت مسلمين جدا مي گردند، گويا ايشان پيشواي قرآن هستند، نه آنکه قرآن امام و پيشواي ايشان باشد.

در اين عبارت، حضرت علي (رض) به نکته ي دقيق و لطيفي اشاره مي فرمايد: کساني که قرآن را وحي منزل مي دانند و به آن استناد مي کنند، مي بايست ذهن خود را از مسموعات و خواندني ها پيشين بشويند، و با ذهني صاف و طبيعي و پاک. در برابر حقايق قرآن قرار گيرند و سپس برداشت خود را از حقايق قرآن با عقايد و مذاهب ديگر تطبيق دهند، تا معلوم شود چه مقدار از آن عقايد و مذاهب، مطابق قرآن است و چه مقدار مخالف، و کساني که بر عکس عمل مي کنند، يعني براي مذهب سازي و ايجاد تفرقه جمع مي شوند و عقيده و نظر مي سازند و سپس مي خواهند آيات قرآن را با عقيده خود تطبيق دهند و توجيه کنند، اينان در حقيقت عقيده ونظر خود را بر قرآن تحميل نموده، مي خواهند عقيده ي آنان امام باشد و قرآن ماموم و تابع.[3] .

[صفحه 8]

حال بعد از طرح ضرورت و حدت و تبيين جايگاه آن از نظر آن حضرت به بررسي سيره ي عملي آن حضرت در دوران سه خلفاي سه گانه (رض) و پس از آن مي پردازيم.


صفحه 5، 6، 7، 8.








  1. ترجمه ي نهج البلاغه، خطبه ي 192، ج 2، محمد جعفر امامي، قم، مطبوعات هدف، خطبه 192، ج 2، ص 322 -289.
  2. مصطفوي، سيد جواد، «وحدت در نهج البلاغه» در کتاب وحدت امت اسلامي، ص 128 -127، به نقل از خطبه ي 127. اداره ي کل تبليغات و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي.
  3. منبع قبلي، ص 128.