ضرورت وحدت















ضرورت وحدت



از جمله اموري که شکي در آن نيست و هيچ گونه ابهامي ندارد و تمام اهل نظر در باب آن اتفاق نظر دارند، موضوع وحدت و همکاري و الفت و مهرباني و دوري از تشتت و تفرق است. کمال، ترقي و توسعه، سيادت و رسيدن به هدف جز در پرتو وحدت کلمه و برادري و هم آهنگي و همدلي ميسر نمي گردد.

اتحاد و اتفاق، مهم ترين عامل براي بقا و نقش آن حتي از قواي بدني هم مهم تر و يک عامل اساسي براي حفظ نسل و دوام نوع است. زيرا اتحاد جز براي بقاي جمع و بهتر زندگي نمودن آنان به وجود نمي آيد. پژوهش ها و تحقيقات علمي ثابت نموده است که حيوان هاي هم آهنگ و متحد، از نعمت بقا و لذات زندگي از حيوانات قوي که متحد نباشند بيش تر بهره مند مي شوند. مثلا مورچه ها! با وجود آن که ضعيفند و دشمنان

[صفحه 3]

زيادي دارند، زندگي اجتماعي متحدشان موجب گرديده است که بتوانند به يکديگر کمک کنند، لانه بسازند و طعام ذخيره نمايند تا کمتر در معرض خطر دشمنان قرارگيرند و به اتفاق براي رفع مشکلات خود چاره اي بينديشند و در نتيجه از خطرات در امان مي مانند و از اضمحلال و نابودي نجات مي يابند.

انسان نيز از بدو تولد، به زندگي مشترک يا به اصطلاح زندگي اجتماعي گرايش داشته است و به همين خاطر انسان هيچ گاه تنها و منفرد (individual) به شمار نمي آيد و در همه حال به اتحاد و اجتماع تمايل دارد تا شخصيت انساني را حاصل کند.

لذا چنين به نظر مي رسد که در روزگار پيشين، انسانها طبق فطرتشان در کمال صفا و يکرنگي زندگي مي نموده اند و هيچ گونه تضاد و اختلافي در بينشان وجود نداشته است.[1] .

منتهي بعد در اثر گسترش جوامع انساني و پديد آمدن نيازمنديهاي گوناگون و بسط افکار و انديشه هاي مختلف، اختلاف به وجود آمده و از آنجا که بروز اختلاف و نزاع بر خلاف فطرت و موجب سقوط و تيره روزي جوامع انساني است لطف خداوند اقتضا نمود که پيامبراني را برانگيزرد تا آنان را به وحدت دعوت کنند و از تفرقه و اختلاف بر حذر دارند.[2] .

تفاوت بين اتحاد حيوانات و انسان در اين است که وحدت و هم آهنگي حيوانات يک امر طبيعي وغريزي است که به طور خودکار و بدون درک و تعقل، اجتماع تشکيل داده و امورشان را منظم نموده اند و اين طور نيست که کارهايشان را طبق نقشه و انتخاب و ابتکار انجام دهند و هيچ گونه تطور و تکاملي در رويه ي آنها مشاهده نمي شود. اما انسان از روي تدبر و مقايسه ي حالات مختلف و استدلال و استنتاج، امور را بررسي مي کند و انجام مي دهد و از تجربيات خود براي رسيدن به اهداف مورد نظرش استفاده مي نمايد. در شرح زندگي صلاح الدين ايوبي مي آيد که به هنگام مرگ، دسته اي چوب حاضر

[صفحه 4]

کرده و به يکي از فرزندانش دستور داد که همه ي آنها با هم بشکند. او هر چه تلاش کرد نتوانست، آن گاه صلاح الدين فرمان داد که چوب ها را از هم جدا کند و يکي يکي بشکند و در اينجا بود که فرزند موفق شد همه ي چوبها را بشکند. سپس صلاح الدين خطاب به فرزندانش مي گويد: شما اگر مانند اين دسته چوبها با يکديگر متحد و متفق باشيد، دشمن نخواهد توانست بر شما فايق آيد و شما را شکست دهد. اما اگر از يکديگر پراکنده شويد، دشمن شما را به راحتي در هم مي شکند و هر چند که تعداد شما فراوان باشد حتي يکي از دشمنان را نتوانيد از ميان برداريد.[3] .


صفحه 3، 4.








  1. «و ما کان الناس الا امه واحده فاختلفوا...» سوره ي يونس، آيه 19.
  2. «ان اقيموا الدين و لا تتفرقوا فيه...» سوره ي شوري، آيه 13.
  3. «ايجاد الفت ميان مسلمين» (ص 187) تاليف علامه سيد محسن امين عاملي، در کتاب توحيد کلمه، به اهتمام عبدالکريم بي آزار شيرازي.