پيمان مصاهرت حضرت عمر با حضرت علي















پيمان مصاهرت حضرت عمر با حضرت علي



در سال هفدهم هجري، حضرت عمر (رض) تصميم گرفت تا از طريق ازدواج با دختر حضرت علي (رض) يعني ام کلثوم، روابط خويش را با آن حضرت مستحکم سازد. لذا او را از آن حضرت خواستگاري نمود، و انگيزه ي خود را از اين اقدام چنين اظهار فرمود که از پيامبر (ص) شنيده ام که فرمودند ‘:

کل سبب و نسب منقطع يوم القيامه الا نسبي و سببي و صهري. (هر خويشي و نسبت در روز قيامت قطع مي شود مگر خويش و نسب دامادي من).

اگر چه ابتدا حضرت علي (رض) کم سني دخت گرامي خود را مطرح ساخت، اما به گفته ي ابن کثير، آن حضرت با ام کلثوم (رض) در اين خصوص مشورت نمود و پس زا رضايت وي، او را به عقد عمر (رض) در آورد که نتيجه ي اين ازدواج دو فرزند به نام هاي زيد و رقيه شد.[1] .

عبدالجليل قزويني که از مولفين شيعه است در رد پاسخ کساني که کوشيده اند در

[صفحه 25]

اقدام علي (رض) و موافقت وي با چنين ازدواجي خدشه وارد سازند مي گويد: اگر ايرادي در اين کار است، پيامبر (ص) نيز دو دخترش را به عثمان بن عفان (رض) داد و به اتفاق نظر اهل سنت، عمر (رض) بهتر از عثمان (رض) است و دختر علي (رض) نيز از دختران پيامبر (ص) بالاتر نيست. اگر آن جايز و روا باشد، اين نيز جايز و روا است. بعضي نيز اين ازدواج را بدون رضايت علي (رض) دانسته اند. ليکن قزويني مي گويد: نکاح، به رضايت علي عليه السلام و عباس (ر ض) نيز واسطه بوده است و اين افتخاري است بر عمر (رض)، همانند افتخاري که عثمان (رض) از گرفتن دختران پيامبر (ص) پيدا کرد.[2] .

همان گونه که حضرت عمر (رض) به حضرت علي (رض) عشق مي ورزيد و اردت نشان مي داد و با پيوند ازدواج با دختر آن حضرت (رض) يعني ام کلثوم، ارادت خويش را به کمال رساند، حضرت علي (رض) نيز به نيکي از آن مرد ياد مي کرد و تا مي توانست او را ياري مي کرد تاجايي که بعد از شهادت حضرت عمر (رض)، آن حضرت فرمودند: خداوند به او (عمر) خير دهد که کژي ها را راست کرد و بيماري ها را مداوا نمود، سنت را به پا داشت، و فتنه را پشت سر گذاشت. با جامعه اي پاک و کم عيب از اين جهان رخت بربست و به خير و نيکي آن رسيد، از شر و بدي آن رهايي يافت! وظيفه ي خويش را نسبت به خداوند انجام داد و آنچنان که بايد از مجازات او مي ترسيد....[3] .


صفحه 25.








  1. ابن کثير، البدايه و النهايه، ج 6، ص 81، اميرالمومنين اسوه ي وحدت، ص 248، علي بن ابيطالب و تقريب بين مذاهب، ص 212، بحارالانوار، ج 42، ص 97، مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 304، تاريخ طبري، ج 2، ص 564، حياه الصحابه، ج 2 ص 67، کنزالعمال، ج 13، ص 625، اسدالغابه، ج 5، ص 614، الاستيعاب في معرفه الاصحاب، ج 8، ص 464.
  2. قائدان، اصغر، سيره ي حضرت علي در قبال خلفا، ص 19، به نقل از النقض قزويني، ص 278.
  3. نهج البلاغه، ج 2، خطبه ي 228، ص 412، فرهنگ تفصيلي مفاهيم نهج البلاغه، ج 7، ص 3819، تاريخ طبري، ج 5، ص 48، شرح نهج البلاغه ابي الحديد، ج 12، ص 30، منهاج البراعه ابن راوندي، ج 2، ص 393.