جايگاه مباحث اعتقادي











جايگاه مباحث اعتقادي



همه مي دانند که:

مباحث اعتقادي نقش تعيين کننده اي در راه و رسم زندگي انسان ها دارد،

و انسان با عقيده و ايمان مي تواند با انواع مشکلات زندگي مقابله کرده راه کمال را به درستي بپيمايد.

انسان بدون باورهاي اعتقادي و يقين، از تکيه گاه مطمئنّي برخوردار نيست،

و همواره در برابر ناملايمات، سختي ها و مشکلات فراوان زندگي، دچار تزلزل و سرگرداني شده دست به انواع بزهکاري ها مي زند،

و يا زندگي خويش را فداي آرزوهاي دراز و ناهنجاري هاي رفتاري کرده با انواع خودکشي ها به هستي خود خاتمه مي دهد،

زيرا مباني اعتقادي، ايدئولوژي و رفتارهاي فردي و اجتماعي انسان را اصلاح مي کند،

و جهت مي دهد،

آرمان مي بخشد،

و از پوچي و بي هدفي مي رهاند.

و همه دانشمندان جهان اسلام مي دانند که:

قرآن کريم جايگاه واقعي مباحث اعتقادي و راه هاي صحيح خداشناسي است،

که مباني اصول و فروع اعتقادي به گونه اي مستدل و روشن در آيات نوراني قرآن به اثبات رسيده است،

و باورهاي اعتقادي انسان و تکيه گاه هاي عبادي و معنوي بشر به درستي مورد ارزيابي قرار گرفته است.

پس قرآن يک کتاب اعتقادي است،

که همه مباحث اعتقادي از اصول و فروع در آن نهفته و به روشني اثبات شده است.

اميرالمؤمنين عليه السلام در خطبه 1 نهج البلاغه مي فرمايد:

کِتَابَ رَبِّکُمْ فِيکُمْ: مُبَيِّناً حَلَالَهُ وَحَرَامَهُ، وَفَرَائِضَهُ وَفَضَائِلَهُ، وَنَاسِخَهُ وَمَنْسُوخَهُ، وَرُخَصَهُ وَعَزَائِمَهُ، وَخَاصَّهُ وَعَامَّهُ، وَعِبَرَهُ وَأَمْثَالَهُ، وَمُرْسَلَهُ وَمَحْدُودَهُ، وَمُحْکَمَهُ وَمُتَشَابِهَهُ، مُفَسِّراً مُجْمَلَهُ، وَمُبَيِّناً غَوَامِضَهُ، بَيْنَ مَأْخُوذٍ مِيثَاقُ عِلْمِهِ، وَمُوَسَّعٍ عَلَي الْعِبَادِ فِي جَهْلِهِ.

وَبَيْنَ مُثْبَتٍ فِي الْکِتَابِ فَرْضُهُ، وَمَعْلُومٍ فِي السُّنَّةِ نَسْخُهُ، وَوَاجِبٍ فِي السُّنَّةِ أَخْذُهُ، وَمُرَخَّصٍ فِي الْکِتابِ تَرْکُهُ، وَبَيْنَ وَاجِبٍ بِوَقْتِهِ، وَزَائِلٍ فِي مُسْتَقْبَلِهِ. وَمُبَايَنٌ بَيْنَ مَحَارِمِهِ، مِنْ کَبِيرٍ أَوْعَدَ عَلَيْهِ نِيرَانَهُ، أَوْ صَغِيرٍ أَرْصَدَ لَهُ غُفْرَانَهُ، وَبَيْنَ مَقْبُولٍ في أَدْنَاهُ، مُوَسَّعٍ فِي أَقْصَاهُ.

«کتاب پروردگار ميان شماست، که بيان کننده حلال و حرام، واجب و مستحب، ناسخ و مَنسوخ، مُباح و مَمنوع، خاصّ و عام، پندها و مَثَلها، مُطْلَق و مُقَيَّد، مُحکَمُ و مُتَشابِه مي باشد، عبارات مُجْمَل خود را تفسير، و نکات پيچيده خود را روشن مي کند، از واجباتي که پيمان شناسايي آن را گرفت، و مستحبّاتي که آگاهي از آنها لازم نيست.

قسمتي از احکام ديني در قرآن واجب شمرده شد که ناسخ آن در سنّت پيامبر صلي الله عليه وآله آمده، و بعضي از آن، در سنّتِ پيامبر صلي الله عليه وآله واجب شده که در کتاب خدا ترک آن مجاز بوده است، بعضي از واجبات، وقتِ محدودي داشته، که در آينده از بين رفته است، محرّمات الهي از هم جدا مي باشند، برخي از آنها، گناهان بزرگ است که وعده آتش دارد، و بعضي کوچک که وعده بخشش داده است، و برخي از اعمال که اندکش مقبول و در انجام بيشتر آن آزادند.»[1] .

و اين حقيقت را همه مي دانند که:

الف - تنها با داشتن قرآن نمي توان به همه معارف بلند آن دست رسي پيدا کرد.

ب - قرآن احتياج به تفسير و تحليل دارد.

ج - همه کس نمي توانند مباحث و علوم و فنون نهفته در قرآن را کشف کنند.

حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام در خطبه 125 نهج البلاغه مي فرمايد:

إِنَّا لَمْ نُحَکِّمِ الرِّجَالَ، وَإِنَّمَا حَکَّمْنَا الْقُرْآنَ. هذَا الْقُرْآنُ إِنَّمَا هُوَ خَطٌّ مَسْتُورٌ بَيْنَ الدَّفَّتَيْنِ، لَا يَنْطِقُ بِلِسَانٍ، وَلاَبُدَّ لَهُ مِنْ تَرْجُمَانٍ. وَإِنَّمَا يَنْطِقُ عَنْهُ الرِّجَالُ.

«ما افراد را داور قرار نداديم، تنها قرآن را به حکميّت «داوري» انتخاب کرديم.

(که آنها بر سر نيزه کرده و داوري آن را مي خواستند)

اين قرآن، خطّي نوشته شده که ميان دو جلد پنهان است، زبان ندارد تا سخن گويد، و نيازمند به کسي است که آن را ترجمه کند، و همانا انسان ها مي توانند از آن سخن گويند.»[2] .

و همه اعتراف دارند که:

تنها رسول گرامي اسلام صلي الله عليه وآله وسلم و عترت پاک او که آموزش هاي لازم را از آن حضرت دريافت کرده اند،

و امام علي عليه السلام که باب علم نبي است.

از ديگران بهتر قرآن را درک مي کنند و به رموز و اسرار قرآن آشنا مي باشند.

که حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام در خطبه 147 فرمود:

فَالَْتمِسُوا ذلِکَ مِنْ عِنْدِ أَهْلِهِ، فَإِنَّهُمْ عَيْشُ الْعِلْمِ، وَمَوْتُ الْجَهْلِ. هُمُ الَّذِينَ يُخْبِرُکُمْ حُکْمُهُمْ عَنْ عِلْمِهِمْ، وَصَمْتُهُمْ عَنْ مَنْطِقِهِمْ، وَظَاهِرُهُمْ عَنْ بَاطِنِهِمْ؛ لَا يُخَالِفُونَ الدِّينَ وَلَا يَخْتَلِفُونَ فِيهِ؛ فَهُوَ بَيْنَهُمْ شَاهِدٌ صَادِقٌ، وَصَامِتٌ نَاطِقٌ.

«پس رستگاري را از اهل آن جستجو کنيد، که اهل بيت پيامبر صلي الله عليه وآله رمز حيات دانش، و راز مرگ جهل و ناداني هستند، آنان که حکمتشان شما را از دانش آنان و سکوتشان از منطق آنان، و ظاهرشان از باطنشان، اطّلاع مي دهد، نه با دين خدا مخالفتي دارند، و نه در آن اختلاف مي کنند، دين در ميان آنان گواهي صادق، و ساکتي سخنگوست.»[3] .

و رسول گرامي اسلام بارها به اين حقيقت اشاره فرمود که:

عَلِيٌّ مَعَ الْقُرآنْ وَ الْقُرآنُ مَعَ عَلِيّ لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّي يَرِدَا عَلَيَّ الْحُوْض[4] .

«علي با قرآن است و قرآن با علي است، هرگز از يکديگر جدا نمي شوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.»









  1. خطبه 1 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف، که برخي از اسناد و مدارک آن به اين شرح است:

    1- عيون المواعظ والحکم ص350 ح5951: واسطي (متوفاي 600ه)

    2- بحارالانوار ج 74 ص 300 و 423: مجلسي (متوفاي 1110ه)

    3- ربيع الابرار ج1 ص97 وص312 وج2 ص297: زمخشري معتزلي (متوفاي 538 ه)

    4- منهاج البراعة ج 1 ص 22: قطب راوندي (متوفاي 573 ه)

    5- تحف العقول ص67: ابن شعبه حراني (متوفاي 380 ه)

    6- اصول کافي ج 1 ص 138/140: کليني رازي (متوفاي 328 ه)

    7- احتجاج ج 1 ص 473 و 475 و 209: طبرسي (متوفاي 588 ه)

    8- مطالب السئوول ص27: محمد بن طلحة شافعي (متوفاي 652 ه)

    9- دستور معالم الحکم ص 153: قاضي قضاعي (متوفاي 454 ه).

  2. خطبه 1/125 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف، که برخي از اسناد و مدارک آن به اين شرح است:

    1 تاريخ طبري ج3 ص124 سنة 37: طبري شافعي (متوفاي 310 ه)

    2- تذکرة الخواص ص96: ابن جوزي حنفي (متوفاي 567 ه)

    3- کتاب ارشاد ص144 ج1 ص266: شيخ مفيد (متوفاي 413 ه)

    4- کتاب احتجاج ج1 ص275 و 186 و 440: طبرسي (متوفاي 588 ه)

    5- شرح قطب رواندي ج 2 ص 38: راوندي (متوفاي 573 ه)

    6- الکامل ج3 ص205: ابن أثير شافعي (متوفاي 606ه)

    7- عقدالفريد ج2 ص206: ابن عبد ربه مالکي (متوفاي 328 ه)

    8- کتاب أمالي: سيد ابوطالب (متوفاي 424 ه).

  3. خطبه 147 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف، که برخي از اسناد و مدارک آن به اين شرح است:

    1- فروع کافي ج 5 ص 369: کليني (متوفاي 328 ه)

    2- غررالحکم ج3 ص198 وج5 ص69 و302: آمدي (متوفاي 588 ه)

    3- روضه کافي ج8 ص386 الي 391 ح586: کليني (متوفاي 328 ه)

    4- اصول کافي ج 1 ص 138: کليني (متوفاي 328 ه)

    5- تحف العقول ص 163: ابن شعبه حراني (متوفاي 380 ه).

  4. مستدرک حاکم ج 3 ص 134 «باب مناقب علي عليه السلام»، و صواعق محرقة ابن حجر ص 122 «باب فضائل علي عليه السلام»، و مختصر کنز العمّال و مسند احمد (در حاشيه) ج 5 ص 30، و ينابيع المودّة باب 20 ص 90.