مناظره اعتقادي با خليفه اوّل پيرامون ولايت











مناظره اعتقادي با خليفه اوّل پيرامون ولايت



امام صادق عليه السلام روايت فرمود:

آنگاه که اميرالمؤمنين عليه السلام را از حقّ مسلّم خود محروم ساختند و امر خلافت بر ابابکر استقرار يافت.

ابابکر خواست در برابر آن حضرت بر اين عمل خلاف خود عذر بياورد، لذا در خلوت به حضور آن حضرت رسيد و شروع به عذر تراشي کرد و گفت:

(يا ابالحسن، به خدا سوگند، مرا در کار خلافت ميل و رغبتي نبود و نه آن اعتمادي را که امّت به آن محتاجند در خود مي بينم، و نه نيروي مالي دارم و نه عشيره زيادي، و نه خود را به اين مقام از ديگران سزاوارتر مي دانم.)

حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام فرمود:

اگر مسئله چنين است، پس چه چيز تو را به اين کار وادار نموده است؟

خليفه اوّل گفت:

حديثي از پيامبر شنيده ام که فرمود:

خداوند امّت مرا به گمراهي جمع نمي کند، چون اجماع مردم را ديدم از گفتار پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم پيروي کردم و هرگاه مردم را مخالف اين امر مي دانستم، هرگز اين مقام را قبول نمي کردم.

امام علي عليه السلام فرمود:

از زبان پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم نقل کردي که خداوند امّت مرا به گمراهي جمع نمي کند،

آيا من هم فردي از امّت بودم يا نه؟

آيا گروه ديگري که از خلافت و بيعت امتناع داشتند، مانند: سلمان، عمّار، ابوذر، مقداد، سعد بن عباده و جمعي از انصار که با او بودند، آيا از امّت بودند يا نه؟

خليفه اوّل گفت:

آري شما و همه ايشان از امّت بوديد.

حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام فرمود:

پس در اين صورت حديث پيامبر عليه السلام را چگونه براي خلافت خود دليل و مدرک مي داني؟

در حالي که ايشان با خلافت تو مخالف بودند،

و در ميان امّت براي آنها عيب و نقص نمي باشد و از ياران ممتاز پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم هستند.

خليفه اوّل گفت:

من تا خاتمه کار خلافت از مخالفت ايشان بي اطّلاع بودم، وقتي هم که با خبر شدم، ترسيدم، اگر خودم را کنار بِکِشَم مردم از دين برگردند.

حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود:

بگو کسي که شايسته اين مقام است چه خصوصيّاتي را بايد داشته باشد؟

خليفه اوّل گفت:

خيرخواهي، وفا، عدم چاپلوسي، نيک سيرتي، آشکار ساختن عدالت، عالم بودن به کتاب و فصل الخطاب، داشتن زهد در دنيا و بي رغبتي نسبت به آن، اخذ نمودن حقّ مظلوم از ظالم و ستمگر و در اين امر دور و نزديک يکسان است. (بعد خليفه اوّل ساکت شد.)

حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام فرمود:

سبقت در اسلام و قرابت با پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم چطور؟

خليفه اوّل گفت:

آري بايد سبقت در اسلام و قرابتش با پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم مسلّم باشد.

امام علي عليه السلام فرمود:

تو را به خدا سوگند مي دهم ابابکر! صفاتي را که گفتي، آيا در وجود خود مي يابي، يا در وجود من؟

خليفه اوّل گفت:

در وجود تو يا ابالحسن.

حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام فرمود:

تو را به خدا، آيا دعوت رسول خدا را، نخست من اجابت کردم يا تو.

خليفه اوّل گفت:

البتّه تو.[1] .

حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود:

آيا سوره برائت را من در مراسم حج به مشرکين ابلاغ کردم يا تو؟

خليفه اوّل گفت:

بلي تو قرائت کردي.

حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام فرمود:

آيا در موقع هجرت پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم من جان شيرين خويش را سِپَر آن حضرت قرار دادم يا تو؟

خليفه اوّل گفت:

الحَقّ که تو بودي.

امام علي عليه السلام فرمود:

آيا در روز غدير «بنا به فرموده پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم» من مولاي تو و همه مسلمانان شدم، يا تو؟

خليفه اوّل گفت:

بله تو.

حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام فرمود:

آيا در آيه زکات ولايتي که با ولايت خدا و پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم هم رديف آمده مربوط به تو است يا به من؟

خليفه اوّل گفت:

مربوط به تو است.

امام علي عليه السلام فرمود:

آيا حديث منزلت که از پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم وارد شده «اَنْتَ مِنّي بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسي»[2] درباره من بوده يا درباره تو؟

خليفه اوّل گفت:

البتّه درباره تو.

حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام فرمود:

آيا پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم براي مباهله مشرکينِ نصارا با اهل و فرزندان من به سوي آنها خارج شد يا با تو و فرزندانت؟

خليفه اوّل گفت:

با تو و فرزندانت خارج شد.

امام علي عليه السلام فرمود:

آيه تطهير[3] درباره من و اهل بيت من نازل شده يا درباره تو و اهل بيت تو؟

خليفه اوّل گفت:

يقيناً براي تو و اهل بيت تو نازل گرديد.

حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام فرمود:

آيا در زير عبا (کساء) من و همسرم فاطمه و فرزندانم به دعاي پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم تأييد شديم، يا تو؟

خليفه اوّل گفت:

تو و فرزندانت بوديد.

امام علي عليه السلام فرمود:

آيا من صاحب آيه «يُوفُونَ بِالنَّذرِ وَ يَخافُونَ يَوْماً کانَ شَرُّهُ مُسْتَطيراً»[4] هستم يا تو هستي؟

خليفه اوّل گفت:

البتّه توئي.

حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام فرمود:

آيا تو بودي آنکه آفتاب براي او برگشت تا او نماز خود را خواند سپس غروب نمود، يا من بودم؟

خليفه اوّل گفت:

تو بودي.

امام علي عليه السلام فرمود:

آيا تو بودي آنکه در روز اُحُد از جانب آسمان او را چنين ندا دادند:

«لا فَتي اِلاَّ عَلِيُّ، لا سَيْفَ اِلاَّ ذُوالفَقار» يا من بودم؟

خليفه اوّل گفت:

البتّه تو بودي.

حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام فرمود:

آيا تو بودي آنکه در روز خيبر رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم پرچمش را به دست او داد، و خداوند با دست او قلعه خيبر را گشود يا من بودم؟

خليفه اوّل گفت:

تو بودي.

امام علي عليه السلام فرمود:

آيا تو بودي که با کشتن «پهلوان نامي عرب» عَمر بن عَبْدَوُدْ، غُصّه و اندوه را از چهره پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم و مسلمين زايل کرد يا من بودم؟

خليفه اوّل گفت:

کارِ تو بود.

حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام فرمود:

آيا پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم تو را به سوي طايفه جِن مأموريّت داد يا من را؟

خليفه اوّل گفت:

يا علي! تو بودي.

امام علي عليه السلام فرمود:

آيا آن کَس که پيامبر خدا صلي الله عليه وآله وسلم او را براي تزويج دخترش فاطمه عليها السلام برگزيد و فرمود: خدا او را در آسمان براي تو تزويج کرده است، من هستم يا تو؟

خليفه اوّل گفت:

البتّه تو هستي.

حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام فرمود:

آيا حَسَن و حسين عليهما السلام دو نواده و ريحانه پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم آنگاه که فرمود:

«آن دو سيّد جوانان اهل بهشت هستند و پدرشان بهتر از آنهاست»، آن پدر منم يا تو؟

خليفه اوّل گفت:

البتّه تو هستي.

امام علي عليه السلام فرمود:

آيا برادر تو است آنکه به وسيله دو بال زينت يافت و در بهشت با فرشتگان پَر مي زنَد، يا برادر من است؟[5] .

خليفه اوّل گفت:

برادر تو است.

حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام فرمود:

آيا تو ضامن پرداخت قَرض پيامبر خدا صلي الله عليه وآله وسلم بودي «که در ميان مردم ندا مي داد: آنکه از صاحبان وام، مدّت وامشان پايان يافته بيايد از من دريافت کند»، يا من بودم؟[6] .

خليفه اوّل گفت:

تو بودي.

امام علي عليه السلام فرمود:

آيا من هستم آنکه پيامبر خدا صلي الله عليه وآله وسلم مرا به جنگِ ناکثين، قاسطين و مارقين با تأويل قرآن خبر داد يا تو؟

خليفه اوّل گفت:

آري تو هستي.

حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام فرمود:

آيا آنگاه که پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم مي خواست آن مرغ بريان را که احسان کرده بودند، ميل کند، عرض کرد:

«خدايا محبوبترين خَلق خود را براي خوردن اين طعام پيش من بفرست»، همان لحظه من رسيدم و از آن غذا خوردم، يا تو؟[7] .

خليفه اوّل گفت:

تو بودي.

امام علي عليه السلام فرمود:

آيا منم که پيامبر خدا صلي الله عليه وآله وسلم به علم قضا و فصل الخطاب دلالت نمود و فرمود: عَلِيٌّ اَقْضاکُمْ، يا تو؟

خليفه اوّل گفت:

تو بودي.

حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام فرمود:

آيا منم که پيامبر خدا صلي الله عليه وآله وسلم به اصحاب خود دستور داد که به عنوان اميرالمؤمنين به او سلام دهند يا تو؟

خليفه اوّل گفت:

البتّه تو هستي.

امام علي عليه السلام فرمود:

آيا منم آنکه به آخرين کلام پيامبر خدا صلي الله عليه وآله وسلم شاهد بودم و متولّي غسل و دفن او شدم يا تو؟[8] .

خليفه اوّل گفت:

آري توئي.

حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام فرمود:

آيا از نظر قرابت به پيامبر خدا صلي الله عليه وآله وسلم من سبقت دارم يا تو؟

خليفه اوّل گفت: تو.

امام علي عليه السلام فرمود:

آيا براي فرو ريختن بتهاي کعبه و شکستن آنها پيامبر خدا صلي الله عليه وآله وسلم مرا بر دوش خود گرفت يا تو را؟

خليفه اوّل گفت:

البتّه تو را.

حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام فرمود:

آيا پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم درباره من فرمود که در دنيا و آخرت صاحب لواي من هستي يا درباره تو؟

خليفه اوّل گفت:

در باره تو فرمود.

امام علي عليه السلام فرمود:

آيا تو بودي آن کس که پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم در حقّ او به فاطمه عليها السلام فرمود: «تو با کسي ازدواج کردي که از حيث ايمان و اسلام بر همه مقدّم است»، يا من بودم؟

خليفه اوّل گفت:

آن شخص تو بودي.

حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام فرمود:

آيا تو بودي که روز قليب «بدر» مَلَک هاي هفت آسمان به او سلام دادند، يا من بودم؟

خليفه اوّل گفت:

البتّه تو بودي.

امام علي عليه السلام فرمود:

آنگاه که رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم دستور داد همه آنهائي که درب خانه شان به مسجد باز مي شُد، بايد بسته شود، بجز دَرِ خانه علي.

و فرمود: «هر آنچه خداوند بر من حلال کرد، بر علي حلال است»، آيا تو آنکس بودي يا من؟

خليفه اوّل گفت:

البتّه تو بودي.

پياپي حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام از مناقب و فضائل خود، که خداوند و پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم آنها را به آن حضرت داده بودند، بيان مي فرمود و خليفه اوّل نيز همه آنها را تصديق مي کرد.

آنگاه فرمود:

پس چه چيز تو را از خدا و پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم و دين خدا بازداشته و مقامي را که اهليّتِ آن را نداري تصاحب کردي؟

خليفه اوّل در حالي که سخت ناراحت بود، گفت:

يا اباالحسن راست فرمودي، امروز را به من مهلت بده تا در اين باره بينديشم.

امام علي عليه السلام قبول نمود. او از نزد آن حضرت به خانه خود مراجعت کرد و با کسي حرف نزد و شب خوابيد و پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم را در خواب ديد، چون به آن حضرت سلام کرد، آن بزرگوار روي مبارکش را از او برگردانيد.

خليفه اوّل گفت:

يا رسول اللَّه، آيا دستوري فرموده اي که من آن را بجا نياورده ام؟

حضرت فرمود:

با آن کس که خداوند و پيامبرش او را دوست مي دارند دشمني کرده اي، حقّ را به اهلش بازگردان.

خليفه اوّل گفت:

آن شخص کيست؟

پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم فرمود:

او همان کسي است که بر تو عتاب کرد و او علي بن ابيطالب عليه السلام است.

خليفه اوّل گفت:

يا رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم من حقّ را به او باز مي گردانم.

و ديگر آن حضرت را نديد.

سحرگاه خليفه اوّل خدمت علي عليه السلام آمد و گفت:

يا اباالحسن دستت را باز کن تا با تو بيعت کنم.

و آنچه را که در خواب ديده بود براي آن حضرت نقل کرد.

علي عليه السلام دست خود را گشود و خليفه اوّل با آن حضرت دستِ بيعت داد.

حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام فرمود:

برگرد به سوي مسجد، آنچه را که در خواب ديده اي و آنچه ميان من و تو اتّفاق افتاد، آن را به آگاهي مردم برسان.

خليفه اوّل در حالي که تغيير يافته و خود را ملامت مي کرد، به سوي مسجد مي رفت که در راه به خليفه دوّم برخورد، و ماجرا را براي او تعريف کرد.

خليفه دوّم گفت:

به خدا اي خليفه، گولِ سِحر بني هاشم را نخور و به آنها وثوق نداشته باش، اين نخستين سِحرِ آنها نيست و از اين کارها زياد مي کنند.

از اين حرف هاي اغوا کننده بسيار گفت، تا خليفه اوّل را از عزم خود منصرف ساخت و مجدّداً او را به امر خلافت برگرداند.[9] .









  1. در ذخائر العقبي از زيد بن ارقم روايت شد: اوّلين کسي که اسلام آورد، علي بن ابيطالب عليه السلام بود. مرحوم علاّمه اميني قدس سره در جلد 3 الغدير ص 219 -236 در اين رابطه از ائمّه حديث و حافظان رواياتي بالغ بر صَد حَديث روايت کرده است: نخستين کسي که ايمان آورد علي عليه السلام بود.
  2. صواعق المحرقه ص 119 و ساير کتب اهل سنّت و شرح حديدي ج 6 ص 168.
  3. اِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَيْتِ و يُطَهِّرَکُمْ تَطْهيراً، در جلد اوّل مشروحاً بيان شده.
  4. آيه 8 سوره دَهر.
  5. منظورِ امام، برادرش جعفر طيّار است.
  6. کتاب ينابيع المودّه ج 1 ص 91.
  7. رياض نضره ج 2 ص 320، و مستدرک ج 3 ص 131.
  8. قبلاً شرح آن گذشت.
  9. احتجاج طبرسي ج 1 ص 157 -184 - و - ناسخ التّواريخ ج خلفاء ص 77 (برخي از اين مناقب شمرده شده را ابن ابي الحديد در ج 6 ص 168 شرح خود در جلسه شوراي خليفه دوّم از امام علي عليه السلام نقل کرده است).