پيشتاز در هجرت











پيشتاز در هجرت



شيخ طوسي مي نگارد:

هنگامي که پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم وارد مدينه شد نامه اي به وسيله ابو واقدليثي، به حضور علي عليه السلام ارسال داشت که خلاصه نامه چنين بود:

يا علي فوراً به ما ملحق شو و توقف ننما.[1] .

وقتي نامه پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم به دست امام علي عليه السلام رسيد، فوراً به آن گروه از مؤمنان که آماده مهاجرت بودند پيغام داد تا مخفيانه از مکّه (به سوي مدينه) حرکت کنند و در چند کيلومتري شهر به نام «ذي طوي» توقف نمايند تا قافله امام به آنان برسد.

حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام بار سفر بست و زنان را به کمک «ايمن» فرزند «اُمّ ايمن» سوار بر کجاوه کرد

و به ابوواقد آوردنده نامه پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم فرمود:

شتران را آهسته حرکت ده زيرا زنان توانائي تندروي ندارند.[2] و منظور از زنان فقط فواطم بود يعني (فاطمه عليها السلام دختر پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم، فاطمه بنت اسد مادر علي عليه السلام، فاطمه بنت زبير بن عبدالمطلّب)[3] .

قافله امام علي عليه السلام مکّه را به جانب مدينه ترک گفت. نزديک بود که کاروان به سرزمين ضَجْنان[4] که هشت[5] سوار نقاب دار از دور نمايان شدند و به سرعت اسبهاي خود را به سوي کاروان مي راندند.

حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام بخاطر جلوگيري از هر نوع پيشامد بد و ناگواري براي زنان، به «ابو واقد» و «ايمن» دستور داد که فوراً شتران را بخوابانند و پاهاي آنها را ببندند،

سپس زنان را پياده کرد که سواران با شمشيرهاي برهنه سر رسيدند و در حالي که خشم گلوي آنان را مي فشرد، شروع به بدگوئي کردند،

و گفتند تصوّر مي کني با اين زنان مي تواني از دست ما فرار کني؟!

حتماً بايد از اين راه باز گردي.

امام علي عليه السلام فرمود:

اگر باز نگردم چه مي شود؟

سواران گفتند:

يا با زور تو را بر مي گردانيم و يا با سر تو باز مي گرديم!!

پس از گفتن اين جمله، بطرف شتران رو آوردند تا آنها را رم دهند.

در اين حال حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام با شمشير خود مانع از پيشروي آنان گرديد.

يکي از آنها با شمشير خود به جانب امام علي عليه السلام حمله برد، حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام شمشير او را از خود باز گرداند و سپس در حالي که کانوني از خشم و غضب بود با شمشير خود به سوي آنان حمله برد و شمشير خود را متوجّه يکي از آنان بنام «جناح» (غلام حارث بن اميّه) ساخت.

شمشير نزديک بود که بر شانه او فرود آيد، ناگهان اسب او عقب پريد که ضربت امام بر پشت سر اسب او فرود آمد.

«به روايتي علي عليه السلام آنچنان ضربتي بر دوش او فرود آورد که کتف وي به دو قسمت تقسيم شد.»[6] .

سپس افزود:

من عازم مدينه هستم و هدفي جز اين ندارم که به حضور رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم برسم، حال هر کسي مي خواهد که گوشت او را قطعه قطعه کنم و خون او را بريزم بدنبال من بيايد و يا به من نزديک شود،

اين جمله را گفت و سپس به ايمن و ابوواقد فرمود:

برخيزيد و پاي شتران را باز کنيد و راه خود را پيش گيريد.

مهاجمين از جرأت و شجاعت آن حضرت متوحّش شدند و احساس کردند که علي عليه السلام تا پاي جان حاضر است با آنان بجنگد، لذا از تصميم خود منصرف شده و راه مکّه را در پيش گرفتند.

حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام با کمال خونسردي، به راه خود ادامه داد تا به ضجنان رسيد و يک شب و يک روز در آنجا به استراحت پرداخت تا افراد ديگري که تصميم به مهاجرت داشتند به وي بپيوندند.

ابن صباغ مالکي گويد:

جمعي از ضعفاي مؤمنين که امّ ايمن نيز از آنها بود، با کاروان همراه شدند.[7] .

پس از ادامه حرکت، امام علي عليه السلام تمام اين مسافت را با پاي پياده طيّ کرد و در تمام منازل، ياد خدا از زبان حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام دور نمي شد و در طيّ اين مسافرت نماز را با همسفران خود بجا مي آورد.

برخي از مفسّرين نوشتند:

آيه زير درباره اين افراد نازل گرديده است:

اَلَّذينَ يَذْکُرُنَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلَي جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَکَّرُونَ في خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْاَرضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً.[8] .

«آنها کساني هستند که خدا را در حال ايستادن و نشستن و آنگاه که بر پهلو خوابيده اند، ياد مي کنند و در اسرار آفرينش آسمانها و زمين مي انديشند و مي گويند بار الها اينها را بيهوده نيافريده اي.»

از طرفي رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم در قُبا[9] در انتظار علي عليه السلام بود، ابوبکر اصرار مي کرد که داخل شهر مدينه شوند ولي پيامبر خدا صلي الله عليه وآله وسلم فرمود:

لا اُريمُ مِنْ هذا الْمَکانِ حَتَّي يُوافي اَخي عَلِيّ عليه السلام

«از اين مکان حرکت نخواهيم کرد تا برادرم علي به ما برسد.»[10] .

امام علي عليه السلام با کاروان کوچک در محلّه «قُبا» هنگامي بر پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم وارد شد که قدمهاي مبارک وي ورم کرده بود.

چون رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم علي را با آن وضع مشاهده کرد او را در آغوش کشيد و اشک در چشمان آن حضرت حلقه زد و آب دهان مبارک خود را بر قدمهاي مجروح علي عليه السلام ماليد که از کرامت آن حضرت، شفا يافت و تا آخر عمر از پاي خود ناراحتي نديد.[11] .

به هر حال وقتي کاروان حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام به قبا رسيد، پيامبر خدا صلي الله عليه وآله وسلم با همراهي او از قبا به سوي مدينه حرکت کرد.[12] .

اعتقاد کامل و ايمان والا، امام علي عليه السلام را به هجرت و مهاجرت توفيق داد تا هم خود و خانواده پيامبر خدا صلي الله عليه وآله وسلم و ديگر مهاجران را به سلامت از محدوده نفوذ مشرکين مکّه خارج سازد و به رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم به پيوندد.

حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام در خطبه 57 نهج البلاغه نسبت به سبقت خويش در هجرت اشاره مي کند و مي فرمايد:

أَمَّا إِنَّهُ سَيَظْهَرُ عَلَيْکُمْ بَعْدِي رَجُلٌ رَحْبُ الْبُلْعُومِ، مُنْدَحِقُ الْبَطْنِ، يَأْکُلُ مَا يَجِدُ، وَيَطْلُبُ مَا لَا يَجِدُ، فَاقْتُلُوهُ، وَلَنْ تَقْتُلُوهُ! أَلَا وَإِنَّهُ سَيَأْمُرُکُمْ بِسَبِّي وَالْبَرَاءَةِ مِنِّي؛ فَأَمَّا السَّبُّ فَسُبُّونِي، فَإِنَّهُ لِي زَکَاةٌ، وَلَکُم نَجَاةٌ؛ وَأَمَّا الْبَرَاءَةُ فَلَا تَتَبَرَّأُوا مِنِّي؛ فَإِنِّي وُلِدْتُ عَلَي الْفِطْرَةِ، وَسَبَقْتُ إِلَي الْإِيمَانِ وَالْهِجْرَةِ.

آگاه باشيد، پس از من مردي با گلوي گشاده و شکمي بزرگ بر شما مسلّط خواهد شد، که هر چه بيابد مي خورد، و تلاش مي کند آنچه ندارد به دست آورد، او را بکشيد! ولي هرگز نمي توانيد او را بکشيد آگاه باشيد بزودي معاويه شما را به بيزاري و بدگوئي من وادار مي کند،[13] بدگوئي را به هنگام اجبار دشمن اجازه مي دهم که مايه بلندي درجات من و نجات شماست، اما هرگز در دل از من بيزاري نجوئيد که من بر فطرت توحيد تولّد يافته ام و در ايمان و هجرت از همه پيش قدم تر بوده ام.









  1. مکتب اسلام شماره 9 ص 20 سال 15.
  2. مکتب اسلام شماره 9 ص 20 سال 15.
  3. سفينه ج 2 ص 298، فصول المهمّه ص 47.
  4. ضَجْنان، کوه کوچکي است در حوالي مکّه که از آنجا تا مکّه 25 ميل راه است (معجم البلدان ج 3 ص 465.
  5. عبقرية الامام ص 25 تأليف دکتر مهدي محبوبه، و مناقب شهر آشوب ج 2 ص 60، و زندگاني اميرالمؤمنين تأليف محمّد جواد نجفي ص 214.
  6. عبقريّة الامام ص 251، و زندگاني اميرالمؤمنين ص 406.
  7. فصول المهمّه ص 52.
  8. سوره آل عمران آيه 189.
  9. حموي گويد «قُبا» نام چاهي است و در آن محلّ روستائي وجود دارد که بنام همين چاه معروف شده، مسافت آن تا مدينه دو ميل است. معجم البلدان.
  10. اعلام الوري ص 66.
  11. کامل ابن اثير ج 2 ص 106، و علي من المهدي الي اللّحد ص 83.
  12. فصول المهمّه ص 52.
  13. پس از آنکه معاويه بر عراق تسلّط يافت، به تمام شهرهاي اسلامي آن روز دستورالعملي را فرستاد که در خطبه ها و نماز به امام علي عليه السلام ناسزا بگويند و بتدريج براي بني اميّه عادت شد تا آنکه عمر بن عبدالعزيز در دوران خلافت خود اين عادت ناپسند را ريشه کن نمود.