اشعاري منسوب به امام علي
وَقَيْتُ بِنَفْسي خَيْرَ مَنْ وَطَئَ الْحَصي وَ بِتُّ اَراعيهِمْ ما يَسُؤْئني وَ بَاتَ رَسُولُ اللَّهِ في الغارِ آمِنا مُحَمَّدٌ لمّا خافَ اَنْ يَمْکِرُوا بِهِ «با جان نگهدار و سپر بلا شدم بر وجودي که او افضل از همه آنچه که پا بر آن نهاده مي شود. او گرامي ترين خلق است که بيت (خدا) وحجر (اسماعيل) را طواف نموده اند. خوابيدم در فراش پيامبر، که خطرها از سوي دشمن تهديدم مي کرد و من خود را براي شهادت و اسارت آماده کرده بودم. در حالي که پيامبر خدا صلي الله عليه وآله وسلم در غار با خاطره آسوده شب را به صبح رسانيد که همواره در حفظ و پناه خداوند متعال باشد. محمّد صلي الله عليه وآله وسلم از اين ترسيد که کفّار قريش به او مکر و حيله نمايند، پس خداوند بزرگ او را از تؤطئه آنها نجات بخشيد.[1] . بسياري از سيره نويسان مي نويسند: پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم در حالي که آياتي از سوره ياسين تلاوت مي کرد يک مشت خاک بر سر مهاجمان قريش پاشيد و صف محاصره کنندگان را شکافت و آنچنان عبور نمود که کسي متوجّه او نشد.
در اين رابطه اشعاري منسوب به اميرالمؤمنين عليه السلام است که نيکو سرود:
وَ اَکْرَمَ خَلْقٍ طافَ بِالْبِيْتِ وَ الْحِجْرِ
وَ قَدْ صَبَرَتْ نَفْسي عَلَي الْقَتْلِ وَ الأسَرِ
وَ مازالَ في حِفْظِ الْاِلهِ وَ في السَّتْرِ
فَنَجاهُ ذُو الَّوْلِ الْعَظيمِ مِنَ الْمَکْرِ