مالك اشتر در جستجوي عمروعاص











مالک اشتر در جستجوي عمروعاص



چون از وساطت ابوهريره و ابودرداء فايده اي حاصل نشد، روز ديگر لشکرها آماده و در مقابل يکديگر صف آرايي کردند. عمروعاص همراه قبيله عک که در جنگيدن ميان عرب و عجم معروف و مشهور بودند به ميدان آمد و با خوف و ترس رجز مي خواند.

مالک اشتر با سيصد نفر از سواران قبيله مذحج به مقابله آنان برخاست، و پيکاري شديد آغاز شد.

مالک اشتر در ميان جمعيت به دنبال عمروعاص مي گشت تا زخمي بر او زند، يا او را بکشد. عمروعاص از جانب ديگر رجز مي خواند و خود را مي ستود؛ اما چون اشتر نخعي را ديد خود را در ميان قبيله عک انداخت تا اشتر او را آسيبي نزند.

مالک اشتر گفت: صلاح است که يکباره به قبيله عک حمله کنيم و جمعشان را بر هم زنيم شايد در اين صورت عمروعاص را به چنگ آوريم و نابود کنيم. پس مردان قبيله مذحج به فرمان مالک اشتر حمله کردند، و آنان را عقب بردند تا به خيمه معاويه و سرا پرده او رسيدند، در اين حمله هشتاد نفر از قبيله عک کشته و بقيه زخمي مجروح شدند، مالک اشتر بر عمروعاص نيزه اي زد که با زخمي عميق گريخت و خود را به داخل خيمه انداخت. معاويه در آن روز متحير و وحشت زده شد.

در اين حمله، ام سنان مذحجيه که بانوي شجاع و از دوستداران علي عليه السلام بود بر

[صفحه 158]

بلندي ايستاد و قوم خود را به جنگ با اهل شام تحريض و تشويق مي کرد و آنان را شجاع و دلير مي خواند و اهل شام را دشنام مي گفت.

معاويه که اين وضع را مي ديد و صداي تشويق و اشعار سنان را مي شنيد، و از غصه به هم مي پيچيد، چون شب فرا رسيد، به خواص خود گفت: سخنان ام سنان در دشنام اهل شام، براي من تلخ تر از کشتن هشتاد مبارز من است. اگر پيروز شوم او را سخت عقوبت مي کنم.



صفحه 158.