رسالت ابوهريره و ابودرداء بر معاويه











رسالت ابوهريره و ابودرداء بر معاويه



روز ديگر، ابوهريره و ابودرداء از لشکر اميرالمؤمنين علي عليه السلام به نزد معاويه رفته و گفتند:

اي معاويه! چرا با علي بن ابي طالب عليه السلام مي جنگي؟ و خون مسلمانان را مي ريزي؟ حال اين که علي بن ابي طالب عليه السلام در تصدي خلافت از تو لايق تر و سزاوارتر است، به سبب سابقه اي که در دين و فضيلتي که در اسلام و به جهت قرابتش به محمد مصطفي صلي الله عليه و آله، او مردي از مهاجر و مجاهدين است در حالي که مردي طليق[1] و پدرت ابوسفيان از مخالفين و محاربين رسول خدا صلي الله عليه و آله و مسلمانان بوده است. تو با علي بن ابي طالب عليه السلام برابر نيستي، پس چرا براي مال دنيا و رياست دنيوي به محاربه و جنگ برخاستي؟ بهتر است جنگ را رها کني و رد متابعت و موافقت اميرالمؤمنين علي عليه السلام درآيي.

معاويه گفت: من خود را بر علي عليه السلام ترجيح و تفضيل نمي دهم، و نمي گويم براي خلافت از علي بن ابي طالب عليه السلام سزاوارترم. بلکه آنچه از محاسن و اخلاق، فضايل و مکارم علي گفتيد قبول دارم. و ليکن کشندگان عثمان در کنار او به سر مي برند، اگر قاتلين خليفه مظلوم را به من بسپارد خصومت و دشمني را کنار مي گذارم و مسلمانان هر تصميمي بگيرند متابعت و موافقت مي کنم.

آنان گفتند: آيا سخن ديگري غير از اين داري؟

معاويه گفت: خواست من همين است و غرض ديگري ندارم.

آن دو به نزد اميرالمؤمنين علي عليه السلام آمده و گفتند:

يا اباالحسن! مرتبه فضيلت و شرافت و علو شأن تو بر کسي پوشيده نيست و معاويه مردي است بي دين و دنيا طلب که جمعي سفيه، جاهل و طماع را به گرد خود جمع کرده و به جنگ تو آمده است، هر روز خون جمعي از مسلمانان ريخته مي شود، ما به نصيحت معاويه رفتيم و او را نصيحت ها گفته ايم. معاويه گمان مي کند قاتلان عثمان در نزد تو و در لشکر تو هستند، آنان را از تو مي طلبد، اگر کشندگان عثمان را نزد معاويه بفرستي، آتش فتنه خاموش مي شود و معاويه ديگر بهانه اي براي جنگ

[صفحه 156]

ندارد، و به حکم مسلمانان تن مي دهد.

اميرالمومنين فرمود:

اي اصحاب رسول خدا صلي الله عليه و آله! معاويه مرد زيرک و مکاري است. همه مي دانند، روزي که عثمان را کشتند و من حاضر نبودم و نمي دانم قاتل عثمان کيست، اگر شما کشندگان عثمان را مي شناسيد، بگوييد تا من تحويل معاويه دهم.

آن دو گفتند: شنيده ايم محمد بن ابي بکر، عمار بن ياسر و مالک اشتر و عدي بن حاتم طائي عمروبن حمق خزاعي، و... در سراي او داخل شدند و بر وي زخم زدند.

اميرالمؤمنين علي عليه السلام گفت:

برويد و آن جماعت را بياوريد، تا تحويل معاويه دهم.

ابوهريره و ابودرداء نزد آن جماعت رفتند و گفتند: شنيديم شما عثمان را کشتيد. اميرالمؤمنين علي عليه السلام ما را فرموده تا شما را بگيريم و نزد معاويه بفرستيم.

چون اين خبر در لشکر اميرالمؤمنين علي عليه السلام منتشر شده، هزار نفر اجتماع کرده و شمشير کشيده و گفتند:

اي ابوهريره و اي ابودرداء! روز قتل عثمان مهاجر و انصار و همه صحابه کبار در مدينه حاضر و خاموش بودند و او را ياري ندادند، زيرا که بر قانون شريعت رفتار نمي کرد، عمال و امراء او در حق مردم ظلم روا مي داشتند، تا سينه ها پر از کينه شد و از هر طايفه اي جمعي کثير بر او شوريدند. عايشه و طلحه و زبير متفقا آتش فتنه را دامن زدند. نخستين کسي که بر بام خانه عثمان رفت طلحه بود. عثمان در اين زمان از معاويه استمداد کرد و از او کمک خواست، ليکن معاويه او را اجابت نکرد و ياري نداد اگر معاويه به او کمک مي کرد عثمان کشته نمي شد، پس در اين صورت همه ما در کشتن عثمان شريک هستيم، و معاويه از بي خردي و ناداني شما آگاه بود و شما را به اين اباطيل فريب داد.

ابوهريره و ابودرداء از شنيدن اين سخنان متحير و حيران، از لشکر علي عليه السلام بيرون رفتند، در راه به همديگر مي گفتند اين کار به آساني به پايان نرسد و آتش فتنه با صلح و سازش فرو ننشيند.

آنان به نزد معاويه رفتند، آنچه از اصحاب اميرالمومنين عليه السلام شنيدند به او گفتند و

[صفحه 157]

کيفيت ماجرا را تقرير کردند.

سپس از نزد معاويه خارج شده به شهر حمص نزد عبدالرحمن بن غنم اشعري، فقيه اهل شام ساکن شدند و واقعه خويش را نقل کردند.

عبدالرحمن گفت:

از شما دو نفر صحابه مصطفي صلي الله عليه و آله تعجب مي کنم که در زمان قتل عثمان در مدينه حضور داشتيد و ديديد مهاجر و انصار حاضر بودند ولي هيچ کسي او را ياري نکرد. چگونه به نزد علي عليه السلام رفتيد و قاتلين عثمان را از او مطالبه کرديد!



صفحه 156، 157.





  1. طليق، آزاد شده به دست مسلمانان.