جنگ هاي پراكنده بين طرفين











جنگ هاي پراکنده بين طرفين



روزي عبيدالله بن عمر با جماعتي به عزم جنگ از لشکر معاويه بيرون آمد اميرالمومنين عليه السلام محمد بن ابي بکر را با سواراني بسيار به جنگ او فرستاد. جنگ شديدي کردند و از هر دو طرف جمعي کشته شدند، چون شب فرا رسيد دو طايفه از هم جدا شدند.

روز ديگر شرحبيل بن سمط از لشکر معاويه با سواراني بسيار به ميدان آمد اميرالمؤمنين علي عليه السلام، مالک اشتر را با سواراني به مقابله او فرستاد آنان تا پايان روز به نبرد پرداختند.

[صفحه 143]

روز ديگر عمروعاص با جمع کثيري به سوي ميدان تاخت، از سپاه علي عليه السلام عبدالله بن عباس با سواراني تيز تک به مبارزه آنان پرداختند و از دو لشکر، عده زيادي کشته شدند.

پيوسته بين سپاه علي عليه السلام و معاويه بدين گونه پيکار و نبرد بود تا هفت روز از ماه محرم مانده بود. معاويه و عمروعاص هر روز به اهل شام نامه مي نوشتند و آنان را به جنگ علي عليه السلام و يارانش تحريض و تشويق مي کردند.

چون ماه محرم تمام شد و هلال ماه صفر هويدا شد، اميرالمومنين به يکي از ياران خود فرمود تا ميان دو لشکر با صداي بلند آواز دهد و علت توقف جنگ را بيان کند.

منادي در نزديکي لشکر معاويه چنين گفت:

اميرالمؤمنين علي عليه السلام مي فرمايد، اي اهل شام تا به امروز جنگ را متوقف داشتيم؛ نه به سبب ترس از شما، بلکه به دو دليل با شما جنگ نکرديم. اول به احترام ماه حرام. دوم از جنگ دست نگه داشتيم تا شايد تأمل و تفکر و تعقل کنيد و از طغيان، عدوان، کذب و بهتان بيرون آييد، اما از غفلت و جهالت و ناداني بيرون نيامده، بلکه در طغيان و ظلم و عداوت و دروغ پردازي و بهتان باقي مانده ايد و حق و برهان را پذيرا نشديد، و پند و اندرز که گفتيم در دل شما هيچ اثر نکرد. پس مهياي پيکار و نبرد باشيد.

اهل شام فهميدند سبب توقف اميرالمومنين در جنگ چه بود.

معاويه چون اين خبر را شنيد به تعبيه و آرايش لشکر خويش پرداخته، ميمنه و ميسره و جناح و قلب و ساق و کمين لشکر را مرتب کرد.



صفحه 143.