پي كردن شتر











پي کردن شتر



در اين روز خاک زمين از خون اصحاب جمل سرخ شد. ياران اميرالمومنين عليه السلام از هر سو حمله مي کردند و آثار پيروزي بر سپاه علي عليه السلام ظاهر گشت، آخر الامر جمعي از اصحاب جمل تاب مقامت نياورده، فرار را برقرار اختيار کردند.

شتر عايشه همچنان پا بر جا بود و جماعتي از او دفاع مي کردند تا اين که اميرالمؤمنين علي عليه السلام آواز بلند کرد: آن شتر را پي کنيد که آن شيطان را نگه داشته است.

ياران علي عليه السلام به سوي شتر دويدند، عبدالرحمن بن صرد التنوخي خود را به شتر عايشه رسانيد و با شمشير بر هر دو پاي شتر زد و او را پي کرد. شتر بر زمين افتاد و سينه بر خاک نهاد، عمار ياسر تنگ شتر را با شمشير بريد و هودج بر زمين افتاد و اميرالمؤمنين علي عليه السلام به سرعت رد حالي که بر استر رسول خدا صلي الله عليه و آله سوار بود خود را به عايشه رسانيد و گفت: اي عايشه! آيا رسول خدا به تو دستور داده بود که چنين کني و بين مسلمين جنگ راه ندازي؟

عايشه گفت: اي علي! حالا که پيروز شدي و بر من غالب گرديدي نيکوي و احسان کن.

اميرالمومنين عليه السلام به محمد بن ابي بکر فرمود: خواهر خود را درياب و نگذار غير از تو کسي به نزديک شود.

محمد به سوي خواهر دويد و دست در هودج کرد تا او را بيرون آورد.

عايشه گفت: تو کيستي که دست در هودج انداختي؟

محمد گفت: ساکت باش. من محمد برادر تو هستم. اي خواهر! با خويشتن کردي آنچه کردي و آبروي خود را بردي، خدا را عصيان و خود را رسوا نمودي و در معرض هلاکت قرار دادي.

پس محمد بن ابي بکر، عايشه را به شهر بصره برد و در سراي عبدالله بن خلف الخزاعي فرود آورد.

عايشه گفت: اي محمد! تو را به خدا سوگند مي دهم عبدالله زبير را نزد من حاضر کن، که از سرنوشت او هيچ خبر ندارم.

[صفحه 66]

محمد گفت: چرا عبدالله زبير را مي طلبي، اين همه رنج و مشقت از جانب عبدالله به تو رسيده است.

عايشه گفت: مرا نرنجان و او را حاضر کن، او خواهر زاده تو است و اين مار را برايم بکن.

محمد به ميدان جنگ رفت، عبدالله به شدت مجروح و در گوشه اي افتاده بود، او را به نزد عايشه آورد.

چون عايشه او را در اين حالت ديد به گريه افتاد و به محمد گفت: اي برادر! برو و از علي بن ابي طالب عليه السلام براي او امان بخواه و احسانت را به اتمام برسان.

محمد بن ابي بکر به خدمت اميرالمؤ منين علي عليه السلام رسيد و براي عبدالله بن زبير امان خواست.

علي عليه السلام فرمود: نه تنها عبدالله زبير بلکه به همه کساني که در جنگ جمل بر ضد من بودند امان مي دهم.



صفحه 66.