حماسه ياران علي











حماسه ياران علي



چون شب فرا رسيد، دو لشکر دست از جنگند کشيدند روز بعد آماده جنگ شدند، آن روز عايشه بر شتر خويش که نامش عسکر بود نشست، او در پيش روي لشکر

[صفحه 64]

ايستاد در حالي که مردان چند از او محافظت مي کردند.

اميرالمؤمنين علي عليه السلام سپاه خويش را آرايش جنگي داد، و مبارزان دو طرف قدم در ميدان جنگ گذاشته و جنگ را آغاز کردند، ياران علي عليه السلام پشت سر هم وارد ميدان مي شدند و بر اصحاب جمل حمله کردند.

ابتدا حجاج بن عزية الانصاري سواره به ميدان آمد، پس از او حزيمة بن ثابت حرکت کرد، سپس شريح بن هاني حمله را آغاز کرد و به دنبال او هاني بن عروة الهمداني رهسپار شد، زياد بن کعب الهمداني و عمار ياسر نيز سوار بر اسب به ميدان آمدند پس از آن مالک اشتر يورش آورد، سعيد بن قيس الهمداني به دنبال آنان به ميدان رفت بعد از او عدي بن حاتم الطايي و رفاعة بن شداد پا به ميدان نبرد گذاشتند. همچنان ياران اميرالمومنين عليه السلام از چپ و راست و قلب و اطراف حمله کردند و شجاعت ها از خود نشان دادند. در آن روز از اصحاب جمل عده بيشماري کشته شدند.

هودجي که عايشه در آن نشسته بود بر اثر کثرت تير مانند خارپشتي شده بود. اما اصحاب جمل همچنان اطراف عايشه را گرفته بودند و از او محافظت مي کردند، و از سر مبالغه پشکلهاي شتر عايشه را مي بوييدند و به يکديگر مي گفتند: سرگين شتر عايشه، ام المؤ منين خوشبوتر از مشک است. اين طايفه در پيش روي او کشته مي شدند؛ اما شتر و مهار شتر را رها نمي کردند.

در آن حالت مالک اشتر نخعي در ميدان جولان مي داد و با صداي بلند مبارز مي طلبيد، عبدالله زبير چون صداي او را شنيد گفت: اي دشمن خدا! بر جاي خويش بايست تا مردانگي مرا ببيني، دو طرف جنگ را با نيزه شروع کردند. مالک اشتر نيزه اي بر عبدالله زبير زد. او را بر زمين انداخت، و بر سينه او نشست، عبدالله فرياد زد: اي ياران! مرا از دست اشتر نخعي نجات دهيد. جمعي از يارانش به کمک او شتافتند و او را از دست مالک نجات دادند.

[صفحه 65]



صفحه 64، 65.