لجاجت عايشه











لجاجت عايشه



روز بعد اميرالمؤمنين علي عليه السلام، يزيد بن صوحان و عبدالله بن عباس را فراخواند و فرمود:

شما دو تن به نزد عايشه برويد و بگويد آيا خداوند تو را امر نفرموده که در خانه خويش قرار گيري و بيرون نيايي؟ مي دانم که عده اي درصدد فريب تو هستند و تو نيز فريفته شدي و از خانه بيرون آمدي. اکنون صلاح تو در آن است که بازگردي و در نزاع و جنگ شرکت نکني! اگر باز نگردي و اين فتنه و آشوب را فرو ننشاني، سرانجام در جنگ افراد بسياري کشته مي شوند. از خدا بترس و توبه کن و به خدا باز گرد. خداوند توبه بندگان را قبول مي کند و عذر ايشان را مي پذيرد.

زينهار که دوستي عبداله بن زبير و قرابت طلحة بن عبيدالله تو را وادار به کاري کند که پايانش آتش دوزخ باشد.

فرستادگان امام عليه السلام نزد عايشه رسيدند و پيغام اميرالمؤمنين علي عليه السلام را ابلاغ کردند.

عايشه در جواب گفت: من پاسخي ندارم چون توانايي جواب مناسب در مقابل احتجاجات و مستدل علي عليه السلام را ندارم.

آن دو نزد اميرالمؤمنين علي عليه السلام بازگشتند و آنچه از عايشه شنيده بودند بيان کردند.

اميرالمؤمنين علي عليه السلام رؤساي لشکر معارف را در حضور طلبيد، چون جمع شدند. برخاست و اين خطبه را ايراد فرمود:

يا ايها الناس! اني قد ناشدت هولاء القوم کيما يرجعوا ويرتدعوا فلم يفعلوا و لم يستجيبوا و...

اي مردم! ندان که امکان داشت با اين جماعت مدارا کردم و در افروختن آتش جنگ تأني کردم و آنان را از عواقب جنگ و خونريزي ترساندم، تا از منازعه و جنگ دست بردارند، اما اين پندها هيچ تاثير نکرد و پيوسته کس مي فرستند و مي گويند آماده شمشير باش و به ميدان مردان آي.

[صفحه 52]

با مثل من اين چنين سخن مي گويند و مرا از جنگ مي ترسانند، من که عمري در ميدان جهاد و مبارزه بوده ام و در ميدان رزم نشو و نما يافته ام، نمي دانم چگونه ضرب شمشير مرا فراموش کرده اند من همان علي ام که صفهاي مبارزان ايشان را درهم شکستم و پدران و برادران آنان را کشته و جمعيت هاي آنان را متفرق کرده ام، شمشير که سرهاي مبارزان عرب را با آن بريده ام در دست من است و آن نيزه اي که پهلوي شجاعان را با آن دريده ام در قبضه من است.

الحمدالله دلي قوي و بازوي محکم و صبر و يقيني وافر دارم. خداي تعالي هم مرا به نصرت و ظفر وعده داده است و درهاي نعمت را بر من گشوده است هر چند از مرگ نتوان گريخت و اجل را نتوان رد کرد و شهادت بهتر از مردن است، به آن خداي که جان علي در قبضه قدرت اوست هزار زخم شمشير بر من آسان تر از مردن در بستر است.

سپس دست به مناجات بلند کرد و فرمود:

خدايا! طلحة بن عبيدالله با من به ميل خود بيعت کرد بعد آن عهد را بشکست و خلاف بيعت خويش عمل کرد. اي خداي بزرگ او را بيش از اين مهلت مده و مرا از مکر او باز رهان.

خدايا! زبير بن خوان حق خويشاوندي را قطع مرد و عهد و پيمان را زير پا نهاد دشمني خويش آشکار کرد و ميان من مسلمانان جنگ برانگيخت در حالي که مي داند در حق من بد کرده و ظلم روا داشته است.

خدايا! شر او را دفع کن و او را به سزاي اعمالش برسان.



صفحه 52.