ملاقات با عبدالله بن عمر











ملاقات با عبدالله بن عمر



طلحه و زبير به ديدار عبدالله بن عمر که در مکه مقيم بود رفتند و گفتند: عايشه از خلافت علي عليه السلام نگران و حائف است، او قصد دارد با ما به بصره بيايد تو نيز ما را همراهي کن، و در اين کار اسوه و الگوي ما باش چون سزاوارتر هستي.

به کلماتي که در ابتداي بيعت با علي عليه السلام گفتيم فکر کن، بلکه در سخناني که امروز مي گويم تدبر کن، چون در حرکت به سوي بصره جز اصلاح امور امت محمد صلي الله عليه و آله نيت ديگر نداريم.

عبدالله عمر گفت: شما مي خواهيد مرا با خدعه و مکر فريب دهيد و از خانه بيرون بکشيد چنان که خرگوش را با فريب از سوراخ بيرون مي کشند، و بعد از آن در دهان شير حجاز، علي عليه السلام بيندازد. محال است که مرا با وعده هاي شيرين و نيرنگ فريب دهيد. هر چند مردم را با زر و سيم و دينار و درهم انواع نعمت هاي دنيوي مي توان فريب داد، من همه اينها را کنار گذاشتم اگر خواهان خلافت بودم بعد پدرم که به من عرضه شد بدون هيچ رنج و مشقت مي پذيرفتم. از من دست برداريد و ديگري را فريب دهيد.

طلحه و زبير چون سخنان عبدالله عمر را شنيدند، دريافتند، که او را نمي توان با چرب زباني و نيرنگ راضي کرد، از او دست کشيدند.

در همان وقت يعلي بن منية که والي عثمان در يمن بود با چهار صد شتر و مقدار

[صفحه 31]

زيادي دينار و درهم به مکه رسيد.[1] .

زبير گفت: از ديناري که نقد داري به ما وام بده تا در کاري که در پيش گرفتيم خرج کنيم.

يعلي بن منية شصت هزار دينار با آنان قرض داد.

زبير با آن پول لشکر تدارک نمود و هر کسي در موافقت آنها و مخالفت با علي عليه السلام مردد بود با آن دينار و درهم راضي کرد.

سپس به مشورت نشستند تا به کدام سوي حرکت کنند.

زبير گفت: به شام مي رويم، که لشکر و مال در آنجاست، معاويه هم با علي عليه السلام دشمن است، و ما را مساعدت و ياري مي کند.

وليد بن عقبه گفت: معاويه هيچ کمکي به شما نخواهد کرد. همان گونه که عثمان را چون در محاصره مخالفان بود و از او استمداد خواست هيچ مساعدتي نکرد تا او را کشتند. معاويه شام را براي خود مي خواهد، شما اميد ياري از او نداشته باشيد. رفتن به شام را فراموش کنيد و به جاي ديگر عزيمت کنيد.

معاويه چون شنيد که طلحه و زبير و عايشه هم قسم شده اند تا بر ضد علي عليه السلام آشوب کنند، بسيار خوشحال شد. اما از اينک آهنگ رفتن به شام را دارند ناراحت شد. و اشعاري از زبان ناشناسي منتشر کرد تا طلحه و زبير ميل حرکت به شام را نکنند.



صفحه 31.





  1. طبري، ابن اثير، بداية و نهاية: تعداد شتران ششصد و مقدار درهم ششصد هزار بود.