خطبه دوم اميرالمؤمنين











خطبه دوم اميرالمؤمنين



روز ديگر اميرالمؤمنين به مسجد آمد و بر منبر نشست و فرمود:[1] .

اي مردم! مي ترسم اين قوم ستمکار، حکومت و سعادت را از شما بربايند؛ چون فرمان امام خويش را در راه حق اطاعت نمي کنيد. وليکن آنها معاويه را در باطل اطاعت و متابعت جانانه مي کنند، طرفداران معاويه در باطل خويش متحد و متفق اند. اما شما در ياري حق اتحاد و اتفاق نداريد، فلان کس را ولايت فلان شهر فرستادم، اموال بسيار جمع آوري کرد و به جانب معاويه رفت و ديگري همين طور به جانب ديگر رفت، به که اعتماد کنم!

اي مردم! آماده جهاد با غارتگران و ياغيان سرکش شويد که دوستان و شيعيان من و برادران ديني شما را قتل عام کرده، اموالشان را به تاراج بردند، سستي و تنبلي را کنار بگذاريد و خواهش مرا اجابت کنيد.

کسي به حضرتش پاسخي نگفت و جوابي نداد. حضرت از روي ضجر و دلتنگي فرمود:

اللهم کرهتهم و کرهوني و سئمتهم و سئموني و مللتهم و ملوني، اللهم فارحني منهم

[صفحه 276]

و ارحهم مني، اللهم ابدلني بهم خيرا منهم و ابدلهم مني شرا، اللهم مت قلوبهم کما يماث الملح في الماء.

خدايا، آنان مرا کراهت مي دارند و من از ايشان کراهت دارم، خدايا آنان از من ملول شدند و من هم از آنان دلتنگ و سير شدم، خدايا! به جاي ايشان اصحابي بهتر به من عنايت فرما و به جاي من پيشوايي شرور و سنگ دل بر آنان بفرست، خدايا دلهاي آنان را بميران مثل آب شدن نمک در آب گرم.

چون اين دعا تمام شد، حارثة بن قدامة السعدي برخاست و گفت يا اميرالمؤمنين عليه السلام تحت فرمان تو هستم هر چه دوست داري امر فرما.

اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: اي حارثه! من هميشه از تو راضي بودم و به تو اعتماد داشتم، چون داراي حسن سيرت و صفاي نيت هستي.

علي عليه السلام دو هزار نفر را انتخاب کرد و در اختيار او گذاشت و فرمود: به جانب بُسر بن ارطاة برو و او را سرکوب دفع کن.

وقتي حارثه مهياي حرکت شد، او را چنين وصيت فرمود:

اي حارثه! تقوي خدا را رعايت کن، چون به سرزمين يمن رسيدي هيچ کسي را نترسان و احدي را تحقير نکن، احترام ذمي و مسلمان را نگه دار، مال کسي را نستان، نماز پنجگانه را به وقتش بگزار، به لطف پروردگار، دشمن مقهور و مخذول تو مي شود.

حارثه با آن دو هزار نفر به سمت مکه حرکت کرد، بُسر بن ارطاة وقتي خبر عزيمت حارثه را شنيد که از يمن به يمانه رفته بود تا براي معاويه از آنان بيعت بگيرد. او جماعتي از اهل يمانه از دوستان علي عليه السلام را اسير گرفته به سوي شام حرکت کرد، اين ظالم سفاک بيرحم با همدستي چهار هزار نفر جاهل بي دين، از مکه و مدينه و يمن و يمانه و اطراف، سي هزار نفر از محبان و طرفداران اميرالمؤمنين علي عليه السلام را کشته و اموالشان را تاراج کرده و خانه هاي بسياري را ويران کرده بود.

عبيدالله بن عباس بعد از خروج بُسر بن ارطاة از يمن، به تدارک لشکر پرداخت و هزار نفر از نخبگان يمن و اطراف با او همراه شدند و به تعقيب بُسر بن ارطاة آمدند

[صفحه 277]

قبل از اين که بُسر وارد شام شود او را يافتند و جنگ سختي واقع شد، در آن جا جمع زيادي از اصحاب بُسر کشته شدند و بُسر بن ارطاة هم در اين جنگ کشته شد.[2] جثه خبيس او را سوزاندند و بقيه لشکر بُسر منهزم و متواري شده و به شام به نزد معاويه گريختند.

وقتي حارثه بن قدامه در بين راه مکه خبر کشته شدند بُسر را شنيد، بسيار خوشحال شد او به مسير خود ادامه داد تا وارد مکه شد حارث به اهل مکه گفت:

اي اهل مکه! مي ترسم از آن جماعت باشيد که خداي تعالي فرمود:

اذا لقوا الذين آمنوا قالوا آمنا و اذا خلوا الي شياطينهم قالوا انا معکم انما نحن مستهزؤن.[3] .

شما قبلا با اميرالمؤمنين علي عليه السلام بيعت کرده بوديد، چرا مجددا از ترس بُسر با معاويه بيعت نموديد.

حارثه از مکه به طائف رفت و بر طبق وصيت علي عليه السلام با احدي بد رفتاري نکرد به جز با طايفه اي از يهوديان که قبلا مسلمان شده اما دوباره از اسلام برگشته و مرتد شدند که مجازات مرتد را اجراي کرد.

حارثه براي اميرالمؤمنين در آن نواحي تجديد بيعت کرده به مکه مراجعت کرد، سه روز در مکه اقامت کرد، سپس به سوي مدينه رهسپار شد، چون به مدينه رسيد، مردم به استقبال آمده او را دعا مي کردند و ثنا مي گفتند.

حارثه گفت: اي اهل مدينه، شما را نبايد به سبب بيعت اجباري با معاويه شماتت کرد، اگر بدانم شماتت کننده کيست او را توبيخ خواهم کرد، مجددا اهل مدينه با اميرالمؤمنين علي عليه السلام بيعت کردند.

حارثه به اتفاق همراهان بعد از مکه و يمن و مدينه به سوي کوفه باز آمد و به خدمت اميرالمؤمنين علي عليه السلام رسيد آنچه اخبار يمن و اطراف ديده و شنيده بود به عرض رساند.

[صفحه 278]



صفحه 276، 277، 278.





  1. نهج البلاغه، خطبه 25.
  2. طبق نقل تاريخي ديگر بُسر در اين زمان کشته نشد بلکه در سال86 فوت کرد.
  3. بقره: 14.