جنايت بُسر بن ارطاة











جنايت بُسر بن ارطاة



معاويه پس خواندن نامه اهل جند، بُسر بن ارطاة را که يکي از فراعنه شام بود فراخواند و چهار هزار[1] نفر از نخبگان و بيرحمان شام را به او سپرد و گفت: اهل يمن به مخالفت علي بن ابي طالب عليه السلام و موافقت ما برخاستند، از طريق مکه و مدينه به جانب يمن روان شو، به هر شهري که وارد شدي علي بن ابي طالب عليه السلام و شيعيان او را

[صفحه 270]

سخنان درشت بگوي و کار را بر ايشان سخت بگير سپس به بيعت ما بخوان؛ اگر به بيعت ما در آمدند، آنان را نيکو دار وگرنه در قتل و غارت کوتاهي نکن تا به سرزمين يمن برسي.[2] .

بُسر بن ارطاة با چهار هزار سوار بيرحم از شام به طرف يمن روان شد. اول به مدينه رفت، ابوايوب انصاري عامل اميرالمؤمنين علي عليه السلام در مدينه بود وقتي خبر آمدن بُسر را شنيد، از ترس جان از مدينه گريخت.

اهل مدينه با ورود بُسر در خارج شهر به استقبال او رفتند.

بُسر با ديدن آنان گفت: اي روسياهان! اين شهر موضع هجرت سيدالمرسلين و خاتم النبيين است و منازل خلفا راشدين است. شکر نعمت نگزارديد، حق پيشوايان را رعايت نکرديد و خليفه مسلمين را ميان ما کشتند و شماها ناظر و شاتم و بعضي قاتل و خائن بوديد و او را ياري نداديد، به خدا سوگند با شما چنان کنم که هرگز فراموش نکنيد.

اي اشرار انصار و دوستان يهودان، شما را بني نجار و بني دينار و بني سالم و بني زريق، بني ديلم، بني عجلان و بني طريق خوانند، اينک با شما کاري کنم که سينه مومنين از کينه ديرين شفا يابد.

بُسر وارد مدينه شد بار ديگر بر منبر نشست و همان نوع سخنان گفت و اهل مدينه را ملامت و نکوهش و تحقير نمود.

حويطب بن عبدالعزي برخاست و گفت: اي امير! آرام باش، اين شهر نبي شهر خويشاوندان و ياران توست و اين جماعت، صحابه محمد مصطي صلي الله عليه و آله هستند و بعضي از اينها انصار دين خدايند و قاتل عثمان نيستند، از خدا بترس و بيش از اين ما را مرنجان.

بُسر ساعتي ساکت و خاموش ماند و ديگر سخن نگفت، وليکن دستور داد تا

[صفحه 271]

خانه هاي قومي از انصار را آتش بزنند و منهدم سازند و چنين کردند. مردم مدينه را به بيعت معاويه خواند به ميل و اکراه از آنان بيعت گرفت. جابر بن عبدالله انصاري را که شيخي کهن سال بود احضار و از او بيعت خواست و اکراها از او بيعت گرفت.

بُسر بن ارطاة بعد زا چند روزي اقامت در مدينه مردم را جمع کرده و گفت: شما را عفو کردم اگر چه لايق عفو و اغماز نيستيد، شما جماعتي هستيد که امام و پيشواي تان عثمان را در حضورتان کشتند و شما از او دفاع نکرديد.

ابوهريره را جانشين خويش قرار مي دهم، گوش به فرمان او باشيد و مطيع فرمانبردار او گرديد اگر عصيان و تخلف کنيد، باز گردم همگي را هلاک و قتل عام مي کنم.

سپس از مدينه سوي مکه حرکت کرد، قثم بن عباس بن عبدالمطلب عامل اميرالمؤمنين علي عليه السلام در مکه بود چون شنيد بُسر بن ارطاة با چهار هزار نفر به مکه مي آيد از آنجا متواري شد، بُسر به مکه نزديک شد، اشراف و بزرگان شهر به استقبال او در بيرون مکه رفتند.

بُسر بانگ بر آنان زد و دشنام هاي قبيح داد و گفت: والله اگر سفارش و وصيت اميرالمؤمنين معاويه نبود، هيچ کس از شما را زنده نمي گذاشتم.

از آنجا حرکت کرده به بئر ميمون رسيد، مردم از پيش او، از ترس جان مي گريختند در آن ميان دو کودک نيکو صورت و با جمال را ديد که مي گريزند، بُسر گفت:

آن دو کودک را پيش من آريد، چون آنان را پيش آوردند پرسيد: شما کيستيد؟ يکي گفت من عبدالرحمان و اين برادر من از فرزندان قثم بن عباس بن عبدالمطلب هستيم.

بُسر آن دو نوجوان زيباروي را گردن زد و کشت.

چون مادر ايشان در مکه از اين واقعه خبر يافت، چندان بگريست که سابقه نداشت مادري بر فرزند اين چنين بگريد.

دشمن خدا بُسر وارد مکه شد، طواف کعبه به جاي آورد و دو رکعت نماز خواند و گفت:

[صفحه 272]

حمد خداي را که بر دشمنان نصرت داد و ما را عزيز و دشمنان را ذليل و مقتول گردانيد علي بن ابي طالب عليه السلام در نواحي عراق در ذلت و قلت است از عطاياي جزيل باري تعالي که در حق او متواتر بود محروم شده و کار به دست معاوية بن ابي سفيان افتاد و ولي امر مسلمين شد، با او بيعت کنيد و صلاح خانمان و زن و فرزند خويش را نگه داريد.

پس مردم مکه از روي اضطرار و اکراه با معاويه بيعت کردند، در حالي که از بُسر به سبب دشنام گويي و زبان درازي به علي بن ابي طالب عليه السلام ناراحت بودند.

بعد از چند روز اقامت در مکه شيبة بن عثمان را نايب خود کرد و گفت اي اهل مکه! بدانيد قصد من سرکوبي و گوشمالي شما بود اما شما را عفو کردم، به خدا سوگند اگر در بيعت معاويه پايدار نمانيد و راه مخالفت بپيماييد. از يمن باز مي گردم، مردان شما را مي کشم، اموال شما را غارت مي کنم و خانه هايتان را خراب و آتش مي زنم.

بُسر در طائف فرود آمد جماعتي را فراخواند و گفت به سوي بثاء که شيعيان علي بن ابي طالب عليه السلام در آن جا بودند بروند و آنان را قتل و عام کنند.

و آن جماعت به دستور بُسر تمام آن بيگناهان را که در دوستي با اميرالمؤمنين عليه السلام بودند کشته و خانه هايشان را به آتش کشيدند، بُسر پس از طايف به نجران رفت.

مردي از اصحاب مصطفي صلي الله عليه و آله آنجا بود که به دوستي اميرالمؤمنين عليه السلام معروف بود. آن بي رحم سنگ دل دستور داد دو فرزندش را جلوي چشمان پدر گردن زده، بعد پدر را هم گردن زده و به قتل رساندند. بُسر بن ارطاة اهل نجران را به قتل و کشتار تهديد کرد و گفت:

اي اخوان يهود و برادران ترسايان! اگر بشنوم در ولايت و متابعت علي بي ابي طالب عليه السلام قدمي برداشتند، باز مي گردم و همه را از دم شمشير مي گذرانم.

لشکريان بُسر از نجران به جانب يمن رهسپار شدند، در بلاد همدان طايفه اي از بني ارحب که از دوستان و محبان اميرالمؤمنين علي عليه السلام بودند همه را قتل و عام کردند سپس به شهر جيشان که طايفه اي از شيعيان اميرالمؤمنين علي عليه السلام در آن ساکن بودند

[صفحه 273]

رفتند و همه را کشتند، بُسر مسير را ادامه داده تا به شهر صنعا رسيد عبيدالله بن عباس نماينده و والي اميرالمؤمنين در صنعا بود چون شنيد بُسر به سوي او مي آيد، مردي از اصحاب خويش به نام عمرو بن اراکه[3] را نايب خود قرار داد و پنهان شد، بُسر بن ارطاة، عمرو بن اراکه را دستگير کرد و گردن زد. سپس دستور داد دوستان اميرالمؤمنين را هر جا بيابند دستگير کنند. آن سنگ دلان هر کسي از محبان و شيعيان علي را يافتند، گرفتن و گردن زدند به طوري که در صنعا احدي از شيعيان علي عليه السلام باقي نماند.

بعد از اين جنايت بُسر و همراهان به حضرموت روان شدند در آنجا هر کس اندک تعلق و دوستي با اميرالمؤمنين داست، گرفتند و کشتند و خلق بسياري از دوستان علي عليه السلام را شهيد کردند.

يکي از شاهزادگان حضرموت به نام عبدالله بن ثوبه چون خبر آمدن بُسر را شنيد در قلعه خويش پناه گرفت، بُسر با لطايف الحيل و مکر و خدعه او را از حصار بيرون آورد و دستور قتل او را صادر کرد.

شاهزاده پرسيد: اي مرد شامي! من گناهي در خود نمي بينم که دستور کشتن مرا صادر کردي.

بُسر گفت: گناه تو بس عظيم است.

پرسيد: بيان کن چه گناهي دارم؟

بُسر گفت: دوستي با علي بن ابي طالب عليه السلام و ترجيح و تفضيل دادن علي عليه السلام بر ديگران و بيعت نکردن با معاويه اين بزرگترين جرم و گناه توست.

گفت: پس مهلت دهيد دو رکعت نماز بگزارم و عمر را به نماز ختم کنم.

در پايان نماز با شمشير او را پاره پاره کردند. رحمه الله

[صفحه 274]



صفحه 270، 271، 272، 273، 274.





  1. در تاريخ طبري، يعقوبي و ابن ايثر سه هزار نفر نقل کردند.
  2. وقايع جنايت بار بُسر بن ارطاة در تاريخ طبري 80:6، کامل ابن ايثر 430:2، الغارات ثقفي ص 409، شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد 273:1، تاريخ يعقوبي 197:2 بطور مفصل آورده شده است.
  3. شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، 287:1، تاريخ طبري 80:6، ابن ايثر 431:2، تاريخ يعقوبي198:2 عبدالله بن عبدالمدان را جايگزين عبيدالله بن عباس ذکر کردند.