توطئه طلحه و زيبر











توطئه طلحه و زيبر



طلحه و زبير به نزد اميرالمؤمنين آمدند و گفتند:

اجازه سفر به مکه مي خواهيم تا اعمال حج عمره به جاي آوريم.

اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود:

حتما نيت ديگري غير از عمره در سر مي پرورانيد. خوب مي دانم در خاطر چه انديشه اي داريد، از اول به شما گفتم، که مرا رغبتي در خلافت نيست. خلافت را به شما پيشنهاد کردم، قبول نکرديد و سوگند خورديد که اختلاف ايجاد نمي کنيد، و عهد و پيمان نمي شکنيد.

اما اينک نقشه و انديشه ديگري داريد، مي گوييد براي عمره به مکه مي رويد، خداي تعالي از ضمير شما بهتر آگاهي دارد، هر کجا مي خواهيد برويد، اما گرد فتنه نگرديد.

آن دو از نزد اميرالمؤمنين علي عليه السلام بيرون آمدند و به جانب مکه حرکت کردند عبدالله عامر که پسر خاله عثمان بود آنان را همراهي مي کرد و گفت: حيله اي نيکو اختيار کرديد، بشارت مي دهم که به مقصد خود نزديک شديد، من شما را به يکصد هزار مرد جنگي ياري مي دهم.

[صفحه 30]



صفحه 30.