حماسه ياران علي











حماسه ياران علي



سپس دو لشکر بر يکديگر حمله کردند، آن روز پرچم به دست قيس بن مکشوح بود و گفت: اي قبيله بجيله! علم را از دست من بگيريد و به دست ديگري بدهيد، گفتند: چرا چنين کنيم.؟

گفت: امروز تا کلاه و زره را از سر معاويه برندارم، برنمي گردم.

پس قيس رجزي خواند و حمله کرد تا به معاويه رسيد.

معاويه فرياد زد: اين کيست که خود را به من رسانده او را دور کنيد.

معاويه غلامي داشت رومي حمله کرد و دست قيس را قطع کرد، قيس بن مکشوح نيز در آن هنگام ضربتي بر غلام معاويه زد و او را به دوزخ فرستاد، گروهي از ياران معاويه به طور گروهي به قيس بن مکشوح حمله آوردند و او را شهيد کردند. رحمه الله

آن گاه عبدالله بن قلع علم را گرفت و جنگيد تا شهيد شد، بعد برادرش عبدالرحمن بن قلع پرچم را برداشت و قتال کرد تا شهيد شد، سپس عباس بن شريک علم را به دست گرفت و زخمي شد. بلافاصله مسروق بن مسلم پرچم را از او گرفت به ميدان تاخت تا شهيد شد بعد از او صخر بن سمر علم را به ميدان برد و جنگيد تا زخمي شد و بازگشت، عبدالله بن بزار پرچم را از او گرفت و قتال کرد تا شهيد شد. رحمه الله

عتبة جويريه قدم پيش گذاشت و گفت:

[صفحه 207]

اي مردم! مي بينيد که چند نفر از سواران نامدار از اصحاب سيد ابرار اميرالمومنين عليه السلام به شهادت رسيد، مردانه مقامت کنيد و بدانيد دنيا ناپايدار و لذتش زودگذر است، من عزم کردم، چنان کنم تا به شهادت برسم، شما نيز در حمايت اميرالمومنين بکوشيد تا توفيق مجالست و همنشيني با انبيا و صديقين و شهدا و صالحين و بيابيد.

عتبة به ميدان آمد، دو برادر به نام عوف و عبيدالله به دنبال او بيرون آمدند، سه نفري به لشکر شام حمله کردند و از خود آثار و شجاعت و مردانگي ظاهر کردند، آنان به اندازه اي که از لشکر علي عليه السلام در آن روز کشته شدند از سواران شام کشتند، تا عاقبت هر سه برادر شهيد شدند. رحمه الله

پس لشکر اميرالمومنين علي عليه السلام بر اصحاب معاويه حمله کردند، آتش جنگ ميان آنان برافروخته شد و غباري غليظ برخاست لشکر معاويه از شمشير مبارزان علي عليه السلام رو به هزيمت نهادند. حجر بن عدي و معقل بن قيس رياحي در ميان گرد و غبار رجز مي خواندند و چنان دلاوري از خود نشان دادند که لشکر معاويه را به تعجب واداشتند، در اين روز شمشير نامداران اميرالمومنين به خون ياران معاويه رنگين شد.



صفحه 207.