قتل عبيدالله بن عمر











قتل عبيدالله بن عمر



معاويه به عبيدالله بن عمر خطاب روي کرد و گفت: اي برادر زاده امروز از تو

[صفحه 196]

توقع دارم کاري بکني تا اهل شام از شجاعت و مردانگي تو شاد شوند.

عبيدالله زره و کلاه خود پوشيده و دستاري سياه بر پيشاني بست، شمشير پدرش عمر بن خطاب را حمايل کرده به ميدان نبرد رفت و مبارز خواست، محمد بن حنفيه قصد مبارزه با او را کرد، اميرالمؤمنين علي عليه السلام او را صدا زد و گفت اي فرزندم باز گرد.

محمد بن حنفيه گفت، چرا باز گردم، به خدا سوگند، اگر پدر او هم مرا به مبارزه دعوت مي کرد به جنگ او مي رفتم و باکي نداشتم.

اميرالمؤمنين علي عليه السلام فرمود: اي پسرم خاموش باش، در حق پدرش سخن نگو، عبيدالله بن عمر چون ديد کسي به مبارزه او رغبت نمي کند اسب پيش تاخت و به ميسره لشکر اميرالمومنين عليه السلام که به عهده ربيعة بن عبدقيس و ياران او بود حمله کرد، هر که را مي ديد نيزه مي زد و رجز مي خواند.

پس عبدالله بن سوار عبدي[1] از ميسره لشکر علي عليه السلام بيرون آمد و عبيدالله با نيزه به او حمله کرد، و هر دو با نيزه با يک ديگر به نبرد پرداختند. عاقبت عبدالله بن سوار او را نيزه اي زد و بينداخت و عبيدالله بن عمر بلافاصله جان داد.



صفحه 196.





  1. در کشنده عبيدالله بن عمر اختلاف است بعضي حريص بن خالد را کشنده او مي دانند و بعضي هاني بن خطاب و بعضي هاني بن عمرو را قاتل او مي دانند، ولي صحيح همان عبدالله بن سوار است.