انتقام معاويه از عبدالله بن هاشم











انتقام معاويه از عبدالله بن هاشم[1]



.

معاويه سالها بعد از شهادت اميرالمؤمنين علي عليه السلام جوياي عبدالله بن هاشم شد، گفتند او بيمار است و در بصره به مداواي خويش مشغول است، به عاملش در بصره نوشت تا عبدالله هاشم را به شام بفرستد؛ چون او را به نزد معاويه حاضر کردند. معاويه به او نگريست ديد بي اندازه لاغر و نحيف شده است، گفت: بنشين، عمروعاص رو به معاويه کرد و گفت:

اي امير! کار او را به من واگذار تا سزاي او را بدهم آنچه از او، پدر و برادران او در صفين رنج و غصه کشيدم يکجا تلافي کنم و با شمشير آبدار دمار از روزگار او برآرم تا بداند براي مثل مني نبايد لاف مردي مي زد.

عبدالله گفت:اي پسر عاص! هنوز باد نخوت از دماغت بيرون نکردي و کاسه جهالت از دست ضلالت بر زمين نگذاشتي، آيا به ياد داري که در صفين تو را به آواز بلند به مبارزه

[صفحه 194]

خواندم و مانند روباه از من مي گريختي؟ حقه بازي مي کردي، به يقين اگر در مقابل من قدم گذاشته بودي، تو را در گرداب هلاکت مي انداختم، و شمشير پرگوهر را از خون بد گوهر سيراب مي کردم.

چون عبدالله به عمروعاص بدين شکل جواب داد معاويه از بيان لطيف و کلام بليغ او تعجب کرد، او را به عمروعاص نداد، اما به زندان فرستاد.

عمروعاص به خشم آمده شعري ملامت آميز براي وي سرود، عبدالله نيز در جواب او شعري نيکوتر سروده براي عمروعاص فرستاد، چون معاويه از مضمون شعر زيباي وي آگاه شد او را آزاد کرده با هديه اي به بصره فرستاد.



صفحه 194.





  1. واقعه صفين ص 348.