هوس نام آوري بُسر بن ارطاة











هوس نام آوري بُسر بن ارطاة



بُسر بن ارطاة غلامي به نام «لاحق» داشت که زيرک و کار آزموده بود. بُسر از جهت مشورت به غلام گفت: معاويه از مبارزه با علي بن ابي طالب عليه السلام ترسيد و عقب نشست، حال من قصد دارم در ميدان جنگ به مبارزه با علي بن ابي طالب عليه السلام بپردازم، سايد او را با يک ضربت شمشير از پاي در آورم، که هم نام من به شجاعت، دلاوري، و مردانگي در قبايل عرب منتشر شود و هم تا روزگار باقي است آوازه ام باقي بماند، تو چه مصلحت مي بيني؟

لاحق گفت: کاري بس عظيم و خطرناک است، مبارزه با علي بن ابي طالب عليه السلام که او را اسد اسود گويند، مخاطره اي بزرگ دارد. اگر بر قوت و شجاعت خويش اعتماد داري و يقين مي داني که پيروز خواهي يافت، در برابر او حاضر شو و گرنه خود را در ورطه هلاکت نينداز.

بُسر گفت: اي لاحق! به جز مرگ چيز ديگري نيست، به هر حال به ملاقات و

[صفحه 181]

استقبال مرگ بايد رفت. چه مردن در بستر و چه در ميدان جنگ با نيزه و شمشير باشد.

بُسر بن ارطاة با اين انگيزه به ميدان آمد و به صورت ناشناس و بدون اين که سخني بگويد در ميدان جولاني داد.

وقتي اميرالمومنين عليه السلام ديد سواري در ميدان جولان مي دهد، چنان با سرعت به او حمله کرد که بُسر از اسب به قفا افتاد. اميرالمومنين عليه السلام ببه او نزديک شد تا او را از دم شمشير بگذراند، بُسر که بر پشت افتاده بود و بر پايش شلواري نبود، دو پاي خود را بلند کرد به طوري که عورت او نمايان شد، اميرالمومنين عليه السلام بلافاصله صورت خود را برگرداند تا چشمش به عورت او نيفتد، بُسر فرصت را غنيمت شمرد و از جا برخاست تا بگريزد اما در آن هنگام کلاه خود از سرش افتاد، ياران علي عليه السلام او را شناختند و آواز دادند، يا اميرالمومنين! او بُسر بن ارطاة است.

حضرت فرمود: بگذاريد برود؛ معاويه به اين کار بُسر لايق تر است.

معاويه از آن حالت بُسر مي خنديد و مي گفت:

اي بُسر اين کارها سهل است، بايد جان سالم به در برد. اگر عورت برهنه شود باکي نيست مبارزان من چنين اند، ديروز عمروعاص با کشف عورت جان خود را از دست علي بن ابي طالب عليه السلام نجات داد و امروز تو!

يکي از اهالي عراق فرياد زد: اي اهل شام! شرم و حيا داشته باشيد، اين چه رسم بي غيرتي است که شما درآورده ايد، مردان در ميدان جنگ، خصم را با شمشير و نيزه از پاي در مي آورند اما شما با کشف عورت، خود را نجات مي دهيد. و از ميدان مي گريزيد؟! اين عمروعاص بود که نخستين بار شما را با کشف عورت تعليم داد.

بُسر بن ارطاة که قبلا از عمل عمروعاص مي خنديد، اين بار عمروعاص بر کشف عورت بُسر مي خنديد، آنان هرگاه يکديگر را مي ديدند به عمل زشت خود مي خنديدند. بُسر بن ارطاة پس از اين واقعه در هر نبردي که علي بن ابي طالب عليه السلام را مي ديد، خود را از شرم به کنار مي کشيد تا با اميرالمومنين عليه السلام رو به رو نشود.

پس از فصحات بُسر، لاحق غلام بُسر، دوست داشت مثل اربابش در آن عمل زشت مشهور باشد، لذا به ميدان آمده، رجز خواند و جولان داد، مالک اشتر نخعي او

[صفحه 182]

را ديد بلافاصله به او حمله کرد و نيزه اي بر سينه او زد، از اسب افتاد و در خاک خون غلتيط تا جان داد.



صفحه 181، 182.