قانون جذب و دفع











قانون جذب و دفع



قانون «جذب و دفع» يک قانون عمومي است که بر سرتاسر نظام آفرينش حکومت مي کند. از نظر جوامع علمي امروز بشر مسلم است که هيچ ذره اي از ذرات جهان هستي از دائره حکومت جاذبه عمومي خارج نبوده و همه محکوم آنند. از بزرگترين اجسام و اجرام عالم تا کوچکترين ذرات آن داراي اين نيروي مرموز به نام نيروي جاذبه هستند و هم به نحوي تحت تأثير آن مي باشند.

بشر دورانهاي باستان به جاذبه عمومي جهان پي نبرده بود و ليکن به وجود جاذبه در برخي اجسام پي برده بود و بعضي از اشياء را سمبل آن مي دانست، چون مغناطيس و کهربا. تازه، ارتباط جاذبي آنها را نسبت به همه چيز نمي دانست بلکه به يک ارتباط خاصي رسيده بود، ارتباط مغناطيس و آهن، کهربا و کاه.


ذره ذره کاندر اين ارض و سماست
جنس خود را همچو کاه و کهرباست


از اينها که بگذريم نيروي جاذبه را در مورد ساير جمادات

[صفحه 18]

نمي گفتند و فقط درباره زمين که چرا در وسط افلاک وقوف کرده است سخني داشتند.معتقد بودند که زمين در وسط آسمان معلق است و جاذبه از هر طرف آنرا مي کشد و چون اين کشش از همه جوانب است قهرا در وسط ايستاده و به هيچ طرف متمايل نمي گردد. بعضي معتقد بودند که آسمان، زمين را جذب نمي کند بلکه آن را دفع مي کند، و چون نيروي وارد بر زمين از همه جوانب متساوي است در نتيجه زمين در نقطه خاصي قرار گرفته و تغيير مکان نمي دهد.

در نباتات و حيوانات نيز همه قائل به قوه جاذبه و دافعه بوده اند، به اين معني که آنها را داراي سه قوه اصلي: غاذيه، ناميه و مولده مي دانستند و براي قوه غاذيه چند قوه فرعي قائل بودند: جاذبه، دافعه، هاضمه و ماسکه. و مي گفتند در معده نيروي جذبي است که غذا را به سوي خود مي کشد و احيانا هم آنجا که غذا را مناسب نيابد دفع مي کند[1] و همچنين مي گفتند در کبد نيروي جذبي است که آب را به سوي خود جذب مي کند.


معده نان را مي کشد تا مستقر
مي کشد مر آب را تف جگر


صفحه 18.








  1. اما امروز ساختمان بدن را ماشيني مي دانند و عمل دفع را نظير تلمبه تلقي مي کنند.