محبت و ارادت به اولياء











محبت و ارادت به اولياء



گفتيم که عشق و محبت تنها منحصر به عشق حيواني جنسي و حيواني نسلي نيست بلکه نوع ديگري از عشق و جاذبه هست که در جوي بالاتر قرار دارد و اساسا از محدوده ماده و ماديات بيرون است و از غريزه اي ماوراء بقاء نسل، سرچشمه مي گيرد و در حقيقت فصل مميز جهان انسان و جهان حيوان است و آن عشق معنوي و انساني است، عشق ورزيدن به فضائل و خوبيها و شيفتگي سجاياي انساني و جمال حقيقت.


عشقهائي کز پي رنگي بود
عشق نبود عاقبت ننگي بود


زانکه عشق مردگان پاينده نيست
چون که مرده سوي ما آينده نيست


عشق زنده در روان و در بصر
هر دو مي باشد زغنچه تازه تر


عشق آن زنده گزين کو باقي است
وز شراب جانفزايت ساقي است

[صفحه 59]

عشق آن بگزين که جمله انبيا
يافتند از عشق او کار و کيا[1] .


و اين عشق است که در آيات بسياري از قرآن، با واژه «محبت» و احيانا «ود» يا «مودت» از آن ياد شده است. اين آيات در چند قسمت قرار گرفته اند:

1- آياتي که در وصف مؤمنان است و از دوستي و محبت عميق آنان نسبت به حضرت حق، يا نسبت به مؤمنان سخن گفته است:

«و الذين آمنوا اشد حبا لله»[2] .

«آنان که ايمان آورده اند در دوستي خدا سختترند».

«و الذين تبوؤا الدار و الايمان من قبلهم يحبون من هاجر اليهم و لا يجدون في صدورهم حاجة مما اوتوا و يؤثرون علي انفسهم و لو کان بهم خصاصة»[3] .

«و آنان که پيش از مهاجران در خانه (دار الهجرش، خانه مسلمانان) و در ايمان (خانه روحي و معنوي مسلمانان) جايگزين شده، مهاجراني را که به سوي ايشان مي آيند دوست دارند و در دل خودشان از آنچه به آنها داده شده است احساس ناراحتي نمي کنند و آنها را بر خويش مقدم مي دارند هر چند خود نيازمند بوده باشند».

[صفحه 60]

2- آياتي که از دوستي حضرت حق نسبت به مؤمنان سخن مي گويد:

«ان الله يحب التوابين و يحب المتطهرين»[4] .

«خدا دوست دارد توبه کنندگان و پاکيزگان را».

«و الله يحب المحسنين»[5] .

«خدا دوست دارد نيکوکاران را».

«ان الله يحب المتقين»[6] .

«خدا دوست دارد خود نگه داران را».

«و الله يحب المطهرين»[7] .

«خدا دوست دارد پاکيزگان را»

«ان الله يحب المقسطين»[8] .

«خدا دوست دارد عدالت کنندگان را».

3- آياتي که متضمن دوستيهاي دو طرفي و محبتهاي متبادل است: دوستي حضرت حق نسبت به مؤمنين و دوستي مؤمنان نسبت به حضرت حق و دوستي مؤمنين يکديگر را:

[صفحه 61]

«قل ان کنتم تحبون الله فاتبعوني يحببکم الله و يغفر لکم ذنوبکم»[9] .

«بگو اگر دوست داريد خدا را، از من پيروي کنيد تا خدا دوستتان بدارد و گناهانتان را برايتان ببخشايد».

«فسوف يأتي الله بقوم يحبهم و يحبونه»[10] .

«خدا بياورد قومي را که دوستشان دارد و آنها او را دوست دارند».

محبت مؤمنان نسبت به يکديگر:

«ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات سيجعل لهم الرحمن ودا»[11] .

«آنان که ايمان آورده اند و شايسته ها انجام داده اند خداوند بخشايشگر برايشان دوستي قرار مي دهد»

«و جعل بينکم مودش و رحمة»[12] .

«در ميان شما با همسرانتان دوستي قرار داد و مهر افکند».

و همين علاقه و محبت است که ابراهيم براي ذريه اش خواست،[13] و پيغمبر خاتم نيز به دستور خداوند براي خويشانش طلب کرد[14] .

و آنچنانکه از روايات بر مي آيد، روح و جوهر دين غير از محبت

[صفحه 62]

چيزي نيست. بريد عجلي مي گويد:

«در محضر امام باقر (ع) بودم، مسافري از خراسان که آن راه دور را پياده طي کرده بود به حضور امام شرفياب شد. پاهايش را که از کفش درآورد شکافته شده و ترک برداشته بود. گفت به خدا سوگند من را نياورد از آنجا که آمدم مگر دوستي شما اهل البيت. امام فرمود به خدا قسم اگر سنگي ما را دوست بدارد، خداوند آن را با ما محشور کند و قرين گرداند «و هل الدين الا الحب» آيا دين چيزي غير از دوستي است؟»[15] .

مردي به امام صادق (ع) گفت: ما فرزندانمان را به نام شما و پدرانتان اسم مي گذاريم، آيا اين کار، ما را سودي دارد؟ حضرت فرمودند آري به خدا قسم: «و هل الدين الا الحب» مگر دين چيزي غير از دوستي است؟ سپس به آيه شريفه: «ان کنتم تحبون الله فاتبعوني يحببکم الله» استشهاد فرمود.[16] .

اساسا علاقه و محبت است که اطاعت آور است. عاشق را آن يارا نباشد که از خواست معشوق سربپيچد. ما اين را خود با چشم مي بينيم که جوانک عاشق در مقابل معشوقه و دلباخته اش از همه چيز مي گذرد و همه چيز را فداي او مي سازد.

اطاعت و پرستش حضرت حق به نسبت محبت و عشقي است که انسان به حضرت حق دارد همچنانکه امام صادق (ع) فرمود:

[صفحه 63]

تعصي الاله و انت تظهر حبه
هذا لعمري في الفعال بديع


لو کان حبک صادقا لاطعته
ان المحب لمن يحب مطيع


خدا را نافرماني کني و اظهار دوستي او کني ؟! به جان خودم اين رفتاري شگفت است. اگر دوستيت راستين بود اطاعتش مي کردي زيرا که دوستدار، مطيع کسي است که او را دوست دارد.

[صفحه 64]


صفحه 59، 60، 61، 62، 63، 64.








  1. مثنوي معنوي.
  2. بقره: 165.
  3. سوره حشر، آيه: 9.
  4. سوره بقره، آيه: 222.
  5. سوره آل عمران، آيه: 148.
  6. سوره توبه، آيات 4 و 7.
  7. سوره توبه، آيه: 108.
  8. سوره حجرات، آيه 9، و سوره ممتحنه، آيه: 8.
  9. سوره آل عمران، آيه: 31.
  10. سوره مائده، آيه: 54.
  11. سوره مريم، آيه: 96.
  12. سوره روم، آيه: 21.
  13. سوره ابراهيم، آيه: 37.
  14. سوره شوري، آيه: 23.
  15. سفينة البحار، ج 1، ص 201، ماده «حب».
  16. همان کتاب، ص 662، ماده «سما».