مباني اعتقادي















مباني اعتقادي



حضرت علي (ع) در موارد متعددي به اعتقادات واحد، اشاره فرموده و مردم را به ايجاد وحدت در سايه ي اين اعتقادات يکسان و مشترک سفارش کرده است. در خطبه اي پس از ذکر عامل اساسي وحدت مسلمين به صورت استفهام انکاري جهت تاکيد بر مساله، وحدانيت خدا را ذکر کرده و مي فرمايد:

و الههم واحد! و نبيهم واحد! کتابهم واحد! افامرهم الله- سبحانه بالاختلاف فاطاعوه! ام نهاهم عنه فعصوه!

(در صورتي که خدايشان يکي، پيغمبرشان يکي و کتابشان يکي است، آيا خداي سبحان آنها را به اختلاف، امر فرمود که اطاعت کردند؟! يا آنها را از اختلاف پرهيز داد و معصيت خدا نمودند!)

در واقع حضرت علي (ع) در اين سخنان نوراني خود، اعتقاد به خداي واحد و پيامبر واحد و قرآن را عامل وحدت آرا در احکام قطعي اسلام ذکر مي فرمايد و در صدد تبيين اين موضوع است که خداي واحد، طالب و خواستار وحدت است. در قرآن کريم الفت و اتحاد بين مردم، به خدا نسبت داده شده و آمده است:

و الف بين قلوبهم لو انفقت ما في الارض جميعا ما الفت بين قلوبهم و لکن الله الف بينهم انه عزيز حکيم.[1] .

[صفحه 14]

خداوند متعال بين دلهاي آنان الفت برقرار کرد، اگر تو تمام ذخاير زمين را هزينه مي کردي تا نعمت هم آهنگي دلهاي آنان را فراهم کني، نمي توانستي. لکن خداوند بين آنان الفت برقرار کرد. تحقيقا خداوند متعال عزيز و حکيم است.)

آيت الله جوادي آملي مفسر معاصر، در اين مورد مي نويسد:

اتحاد دلها و هم آهنگي جانها، در گرو مسائل اقتصادي و ديگر شئون مادي نمي باشد. زيرا دل يک امر غيرمادي است و مرهون ماديات نبوده و با ابزار مادي جذب نمي شود. از اين رهگذر قرآن کريم پيوند و انسجام دلها را در اختيار خداوند دل آفرين دانسته و راهي براي انسجام آنها جز از طريق عنايت خداوندي ممکن نمي داند.[2] .

بنابراين اعتقاد به خدا دلها را يکي مي کند و خداوند، دلهاي معتقد و باورمند را به هم پيوند مي دهد. اعتقاد به نبوت و پيروي و اطاعت از رهبري نيز از مباني اعتقادي است که مايه ي وحدت اجتماعي مي شود. حضرت امير (ع) در اين مورد مي فرمايد:

حال به نعمتهاي بزرگ الهي که به هنگامه ي بعثت پيامبر اسلام بر آنان فروريخت بنگريد که چگونه اطاعت آنان را با دين خود پيوند داد و با دعوتش آنها را به وحدت رساند.[3] .

بايد توجه داشت که بين وحدت آفريني وجود مقدس پيامبر و ايجاد وحدت از طريق اعتقا به يک رهبر الهي و پيامبر هدايتگر فرق وجود دارد. در برخي از جوامع پيشين، با اينکه پيامبران و رسولان الهي حضور فيزيکي داشتند و به هدايت بشر مي پرداختند اما به علت عدم اعتقاد برخي از کوردلان و افراد غير معتقد، وحدت اجتماعي- سياسي حاصل نشده است و در نتيجه اقوام و ملتها دچار عذاب شده اند.

[صفحه 15]

بنابراين اگرچه وحدت، ارمغان پيامبران است و به ويژه ارمغان خاص پيامبر اسلام (ص) بوده است، ولي تا زماني که اعتقاد به اين منبع و سرچشمه ي فيض الهي وجود نداشته باشد وحدت ايجاد نخواهد شد و مساله ي بعثت انبيا و ايجاد وحدت و اينکه اعتقاد به پيامبران، عامل وحدت اجتماعي است را بايد با نگرشي دو سويه مورد بررسي قرار داد.

آنگونه که بيان شد اعتقادات مشترک و باورهاي ديني، به ويژه در زمينه ي اصول دين، مهم ترين عامل اتحاد است. توحيد و اعتقاد به وحدانيت خداوند متعال جامع دين باوران است و تمامي اديان توحيدي از اين نعمت بهره ي کافي مي برند. اعتقاد به نبوت انبياء و پيامبر اسلام (ص) به عنوان پيامبر خاتم براي جوامع اسلامي، وحدت آفرين بوده و دلهاي متشتت و پراکنده را به هم نزديک کرده است و موجب وحدت مي شود.

حضرت علي (ع) در اين باره مي فرمايد:

پيامبر اسلام (ص) آنچه را بر او ابلاغ شد آشکار کرد و پيامهاي پروردگارش را رساند. او شکافهاي اجتماعي را به وحدت اصلاح، و فاصله ها را به هم پيوند داد و پس از آنکه آتش دشمني ها و کينه هاي برافروخته در دلها راه يافته بود، ميان خويشاوندان، يگانگي برقرار کرد.[4] .

همانگونه که بعثت پيامبر اسلام (ص) ارمغان وحدت را به همراه داشت، انتصاب ائمه ي معصومين (ع) و حضور و تصرف آن بزرگواران در جامعه ي اسلامي، از الطاف الهي است که بستر مناسبي براي وحدت ايجاد مي کند در کتب کلامي آمده است که:

الامام وجوده لطف و تصوفه لطف اخر و عدمه منا[5] .

(وجود امام معصوم (ع) در جامعه ي اسلامي، لطف است و حکومت او، لطف ديگر و غيبت او از ما شيعيان است.)

[صفحه 16]

در واقع حتي اگر امامي به ظاهر از تصرف و حکومت سياسي منع گردد و غاصبان بر مسند او نشينند، باز هم وجود و حضورش لطف بزرگي است و چونان رشته است که دانه هاي پراکنده و نيروهاي مخلص جامعه را به هم پيوند مي دهد و هنر وحدت آريني خود را حتي در حالت سکون و خانه نشيني دارد. آنگونه که حضرت امير (ع) و فرزندان بزرگوارشان در هر مقام و منصب که بودند دلها را پيوند مي دادند.

اکنون در زمان غيبت حضرت حجه (عج) و محروميت جامعه از حکومت ظاهري حضرت، وجود نايبان عام و به ويژه ولي فقيه که نايب بر حق حضرت ولي عصر (عج) است و ولايت انتصابي بر اساس دو شاخصه ي مهم فقاهت و عدالت دارد، ريسمان محکمي براي پيوند مسلمانان خواهد بود.

حضرت امير (ع) در مورد نقش امام، ولي و رهبر در جامعه سخني بسيار گرانقدر دارد و مي فرمايد:

و انما انا قطب الرحا، تدور علي و انا بمکاني، فاذا فارقته استحار مدارها، و اضطرب ثفالها....[6] .

(و همانا من چونان محور سنگ آسياب، بايد بر جاي خود استوار بمانم تا همه ي امور کشور پيرامون من و به وسيله ي من در گردش درآيد. اگر من از محور خود دور شوم، مدار آن بلرزد و سنگ زيرين آن فروريزد.)

اگرچه در اين سخن آسماني، حضرت علي (ع) از خود سخن مي گويد ولي در مقام بيان شخصيت حقوقي خويشتن يعني مقام امام و ولي است نه بيانگر شخصيت حقيقي خود. از اين رو همه ي ائمه (ع) قطب و محور آسياب هستند و هستي و آفرينش بر مدار آنها مي چرخد و دلها را به يک سو و يک عقيده و پيمان متحد مي کند. حضرت، در مورد نقش وحدت آفريني امام زمان (عج) مي فرمايد:

بدانيد آن کس از ما که فتنه هاي آينده را دريابد، با چراغي روشنگر در آن گام

[صفحه 17]

مي نهد و بر همان سيره و روش پيامبر (ص) و امامان (ع) رفتار مي کند تا گره ها را بگشايد، بردگان و ملتهاي اسير را آزاد سازد، جمعيتهاي گمراه و ستمگر را پراکنده و حق جويان پراکنده را جمع آوري مي کند.[7] .

بنابراين امام زمان (عج) جمعيتهاي حق جو اما پراکنده را گرد خود جمع و بين آنها پيوند اخوت ايجاد مي کند و از آنان «يد واحده» مي سازد و به يقين چنين کاري در زمان غيبت کبري، با دستان مهر و عاطفه ي ولي فقيه صورت خواهد گرفت که مورد عنايت خاصه ي حضرت ولي عصر (عج) است. اگر چه در سخنان سراسر نوراني حضرت امير (ع) شواهد بسياري در زمينه ي اعتقادات و ايجاد وحدت، وجود دارد ولي به علت اختصار مي گذاريم.


صفحه 14، 15، 16، 17.








  1. سوره ي انفال: 63.
  2. بنيان مرصوص (امام خميني در بيان و بنان آيت الله جوادي)، تنظيم محمدامين شاهجويي، ص 24.
  3. نهج البلاغه، خطبه ي 98 و 192.
  4. نهج البلاغه، خطبه ي 231.
  5. کشف المراد في شرح تجريدالاعتقاد، خواجه نصيرالدين محمد طوسي، شرح از علامه ي حلي، ترجمه ي علامه ابوالحسن شعراني، ص 507.
  6. نهج البلاغه، خطبه ي 4 و 119.
  7. نهج البلاغه، خطبه ي 2 و 150.