وحدت و جهاني شدن















وحدت و جهاني شدن



پيش از اين گفتيم که وحدت نيازهاي رواني و اجتماعي انسانها را پاسخ مي دهد و امنيت و آرامش و سيادت را به همراه مي آورد و موجب ظهور فضايل اخلاقي مي شود و نيز عزت و اقتدار ملي يکي از آثار وحدت است. اينکه به اثر بلند و کلان وحدت مي پردازيم و آن پيروزي و اقتدار جهاني است.

حضرت علي (ع) با استفهام انکاري، به تاثير وحدت در ايجاد حکومت جهاني مي پردازد و مي فرمايد:

آيا در آن حال (که وحدت اجتماعي داشتيد) مالک و سرپرست سراسر زمين نبودند؟ و رهبر و پيشواي همه ي دنيا نشدند؟!

بنابراين وحدت سياسي- اجتماعي موجب سيادت جهاني و رهبري جهان مي گردد و در سايه ي اتحاد مردم جامعه ي اسلامي تبديل به حکومت جهاني اسلامي خواهد شد. اگر امتهاي اسلام و کشورهاي مسلمان، اختلاف خود را کنار گذارند و به مشترکاني مثل توحيد و نبوت و قرآن بيانديشند صاحب اصلي جهان خواهد شد. چرا که در قرآن کريم آمده است:«زمين و حکومت بر آن، از آن عباد صالح خداست» (و لقد کتبنا في الزبور من بعد الذکر ان الارض يرثها عبادي الصالحون).[1] .

اين وعده ي الهي که حکومت صالحان بر جهان حکمفرما خواهد بود، و عده اي نزديک است اما در عين حال وحدت مسلمين، زمينه ساز تحقق اين وعده است.

در بند ديگري از خطبه ي 192، پس از آنکه نقش بعثت و ارمغان آن، يعني وحدت، به گونه اي زيبا تبيين و ميوه ي دعوت رسول گرامي اسلام (ص) وحدت خوانده مي شود، حضرت (ع) به عزت جهاني که در سايه ي وحدت مسلمانان نصيب آنان شده اشاره

[صفحه 35]

مي کند و مي فرمايد:

در ميان نعمتها غرق گشتند و در خرمي زندگاني، شادمان شدند، امور اجتماعي آنان در سايه ي قدرت حکومت اسلامي استوار شد و در پرتو عزتي پايدار آرام گرفتن و به حکومتي پايدار رسيدند. آنگاه آنان حاکم و زمامدار جهان شدند و سلاطين روي زمين گرديدند و فرمانرواي کساني شدند که در گذشته حاکم بودند و....[2] .

بنابر آنچه از سخنان و نوشتار حضرت امير (ع) بيان شد دانستيم که اکسير وحدت نه تنها براي پيروزي ملي و مبارزه با دشمنان درون مرزي مناسب است بلکه در صحنه ي جهاني و بين المللي مي توان از اين ارمغان آسماني دين بهترين استفاده ها را نمود. اکنون پس از بررسي عوامل ايجادکننده ي وحدت و نيز آثار گرانبار آن در جامعه ي اسلامي و ذکر انواع وحدت، به آسيب شناسي وحدت مي پردازيم و عوامل گوناگوني را که به وحدت جامعه ي اسلامي آسيب وارد مي کند مورد بررسي قرار مي دهيم.


صفحه 35.








  1. سوره ي انبياء، 105.
  2. نهج البلاغه، خطبه ي 101 و 192.