رهبري و وحدت آفريني















رهبري و وحدت آفريني



اگرچه پيش از اين در مورد نقش پيامبر و امام در ايجاد وحدت سخن گفتيم اما در اي مقال نقش رهبر را در ايجاد وحدت مطرح مي کنيم که داراي مقام عصمت نيست و منصب امامت را نيز ندارد ولي بر اساس يک انتصاب الهي و عنايت ويژه ي معصوم ، به رهبري امت اسلامي برگزيده شده است.

حضرت امير (ع) نقش به سزاي رهبر را در جامعه چنين تبيين مي کند:

در ميان حقوق الهي، بزرگترين حق، حق رهبر بر مردم و حق مردم بر رهبر است، حق واجبي که خداوند سبحان بر هر دو گروه لازم شمرد و آن را عامل پايداري، پيوند ملت و رهبر و عزت دين قرار داد. پس رعيت اصلاح نمي شود جز آن که زمامداران اصلاح گردند و زمامداران اصلاح نمي شوند جز با درستکاري رعيت و آنگاه که مردم حق رهبري را ادا کنند و زمامدار حق مردم را بپردازند، حق در آن جامعه عزت يابد و راههاي دين، پديدار و نشانه هاي عدالت برقرار و سنت پيامبر (ص) پايدار گردد. و اما اگر مردم بر حکومت چيره شوند يا زمامدار بر رعيت ستم کند وحدت کلمه از بين

[صفحه 20]

مي رود، نشانه هاي ستم آشکار و نيرنگ بازي در دين فراوان مي گردد.[1] .

در اين سخنان آسماني، حضرت امير (ع) اداي حقوق متقابل از سوي رهبر و مردم را عامل مهمي براي ايجاد وحدت کلمه مي داند و انسانها را از مزاياي اداي حقوق و مضرات و پايمال کردن حقوق رهبر و مردم آگاه مي کند. پايداري پيوند امت و رهبر و عزت دين، در سايه ي اداي اين حقوق خواهد بود. پيروزي و عزت و اقتدار مسلمين در طول تاريخ، آنگاه باقي ماند که اطاعت از رهبري، سرلوحه ي برنامه هاي ملت و امت اسلامي قرار گيرد. پيروزي انقلاب اسلامي ايران و پيروزي اخير مسلمانان لبنان از نمونه هاي آشکار اداي حقوق متقابل رهبر و ملت است و مردم مسلمان فلسطين اگرچه دلهاي متحد و دستان هماهنگ دارند ولي به علت فقدا رهبر صحيح و نيز رابطه ي حق مدارانه بين امت و رهبري، هنوز طعم پيروزي را نچشيده اند.

گفتني است که هر رهبري، با هر خصلت، مورد نظر حضرت علي نيست. در نامه اي[2] به مالک اشتر، حضرت علي (ع) يکي از ويژگيهاي بارز رهبر عادل و الهي را دوري از دنيازدگي ذکر کرده و صفات رهبران راستين در خطبه ها و نامه هاي گوناگون آن حضرت بيان شده است که به علت دوري از استطرا، از بيان و شرح آنها مي گذريم. حضرت علي (ع) در خطبه ي 216 نيز به خصلت رهبران ناشايسته پرداخته و مي فرمايد:

مردم! از پست ترين حالات زمامداران در نزد صالحان اين است که گمان برند آنها دوستدار ستايش اند و کشورداري آنان بر کبر و خودپسندي استوار است.

بنابراين رهبران الهي با ويژگي هاي خاص انساني و الهي داراي حقوق متقابل نيست به مردم هستند و وحدت حاصل از رعايت اين حقوق در صورتي ايجاد مي شود که رهبر الهي باشد نه منتهب ابرقدرتهاي جهاني و يا مورد تاييد آنان. رهبران الهي همواره استکبارستيزند، با هرگونه تبعيض و ظلم و ستم مبارزه مي کنند و هرگز به دنيازدگي و تجمل و مظاهر دنيوي آلوده نمي شوند و صيانت نفس از ويژگيهاي خاص آنان است.

[صفحه 21]


صفحه 20، 21.








  1. نهج البلاغه، خطبه ي 7 و 216.
  2. نهج البلاغه،نامه ي 46.