رواج فرهنگ شهادت طلبي











رواج فرهنگ شهادت طلبي



در فرهنگ اسلام و نهج البلاغه نه تنها توجّه به قيامت و ياد مرگ و انديشه مثبت نسبت به اجل طبيعي، و توجّه به فناپذيري دنيا، و روح آخرت گرائي، آموزش داده مي شود،

و با جاذبه هاي معنوي بهم مي آميزد،

بلکه والاتر از همه، روح شهادت طلبي، و جاذبه هاي ملکوتي آن وجود دارد.

گروهي از مؤمنان، طالب شهادت و عاشق به خون غلطيدن مي باشند.

و مي گويند: روزي بايد رفت، و مرگ حق است.

و شهادت طلبان عاشق مي گويند:

بايد خود را فداي دين کرد،

و با شور شيدائي خاصّي مي گويند،

خدايا چه وقتي به شهادت مي رسيم؟

اگر در ملّتي يا ارتشي، فرهنگ «شهادت طلبي» زنده شود، و ترس از مرگ از ميان برود، هرگز سُستي و زبوني و فرار و گريز از مسئوليّت ها، دامنگير آن ملّت نخواهد شد.

شهادت طلبان عاشق حق، ترس را ترسانده و مرگ را ميرانده اند،

با خداي خود بي صبرانه معامله کردند، و شتابان و خندان به سوي قربانگاه خود در حرکتند که حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام فرمود:

وَلَوْلاَ اْلآجَلُ الذي کَتَبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ اَرْواحُهُم في اَجَسادِهِمْ طَرْفَةُ عَيْنٍ سَوْقَاً اِليَ الَّثوابِ وَخَوْفَاً مِنَ اْلعِقَابَ

(اگر نبود اجل طبيعي هر انساني که خدا مقرّر فرمود، روح آنان يک چشم بهم زدن نيز در بدن هايشان قرار نمي گرفت، از شوق پاداش بهشت و از ترس عذاب جهنّم)[1] .

ارزش شهادت آنقدر والاست که دعا مي کردند.

خدايا در بستر آسايش با مرگ طبيعي از دنيا نرويم، بلکه آينده ما سعادت و شهادت باشدو

امام علي عليه السلام در يک سخنراني ابتدا شهادت را معرفي مي کند که:

إِنَّ اَکْرَمُ اْلمَوْتَ اَلْقَتْلَ

(همانا ارزشمندترين مرگ ها کشته شدن در راه خداست)

سپس نگراني خود را از مرگ طبيعي مطرح مي فرمايد که:

والَّذي نَفْسُ اِبْنَ اَبيطالِبٍ بِيَدِهِ، لاَلْفُ ضْرَبِةٍ بِالسَّيْفِ أَهْوَنُ عَلَيَّ مِنْ مِيتَةٍ عَليَ اْلفِراشِ في غَيْرِ طاعَةِ اللَّهِ

(سوگند به خدائي که جان پسر ابيطالب در دست اوست، هزار ضربت شمشير به من آسان تر از مرگ در بستر در نافرماني خداست.)[2] .

و آنگاه علل خط شکني ها، و حملات بي امان خود را توضيح مي دهد که:

وَاللّهِ وَلَوْلا رَجائِي الَشَّهادَةَ عِنْدَ لِقَائيَ الَعُدُرَّ وَلَوْ قَدْحُمَّ لي لِقاوُهُ لَقَرَّبْتُ رِکابِي

(سوگند به خدا اگر اميد به شهادت به هنگام برخورد با دشمن نبود که چنين سعادتي نصيب من شود، به مرکب خويش سوار مي شدم و از شما فاصله مي گرفتم.)[3] .









  1. خطبه 4/193 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف.
  2. خطبه 3/123 نهج البلاغه معجم المفهرس.
  3. خطبه 5/119 نهج البلاغه معجم المفهرس.