عامل سياسي











عامل سياسي



برخي با فريب خوردن مي گريزند (عامل فرهنگي)،

و بعضي، عامل خويشاوندي آنها را مي لغزاند،

و گروهي مشکل سياسي دارند،

مي خواهند به قدرت و مال و امکانات دنيا برسند،

رفاه طلب و دين فروشند،

هر جا که لقمه چربي باشد حاضر مي شوند،

در پيکار و مبارزه هدف و آرمان مقدّسي ندارند،

معامله گردند، تجارت کننده اند، با سران قدرت ها، با شاهان و سلاطين، وارد معامله مي شوند،

هرکس آنها را تأمين کرد، به آن روي مي آورند، و ديگر وجدان و عاطفه و وطن دوستي و ايمان و تعهّد در آنان راه ندارد.

اين عدّه را بايد با تبليغات حساب شده افشا کرد، و زشتي فرار را تبليغ نمود، تا انسان آزاده اي به خودفروشي و بردگي روي نياورد.

که حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام نسبت به مصقله فرمود:

قَبَّح اللّه مَصْقَلَه فَرَّ فِرار الْعَبيد[1] .

«خدا زشت گرداند روي مصقله را که چون بردگان گريخت»

امام علي عليه السلام نسبت به فرار عمر و عاص فرمود:

وَلَمْ يُبايِعْ حَتّي شَرَطَ اَنْ يُؤتِيهِ عَلَي الْبَيْعَةِ ثَمناً، فَلا ظَفِتْ يَدُ الْبايِع[2] .

(عمروعاص با معاويه بيعت نکرد مگر آنکه شرط نمود تا عوض بيعت بهائي دريافت کند، هرگز دست بيعت کننده به پيروزي نرسد)

و آنگاه که جمعي از مردم مدينه به شام گريختند، فرار آنها را به زشتي ياد کرد، که فرار از حق به باطل، و از نور به تاريکي ها بود؛

أَمَّا بَعْدُ، فَقَدْ بَلَغَنِي أَنَّ رِجَالاً مِمَّنْ قِبَلَکَ يَتَسَلَّلُونَ إِلَيْ مُعَاوِيَةَ، فَلَا تَأْسَفْ عَلَي مَا يَفُوتُکَ مِنْ عَدَدِهِمْ، وَيَذْهَبُ عَنْکَ مِنْ مَدَدِهِمْ، فَکَفَي لَهُمْ غَيّاً، وَلَکَ مِنْهُمْ شَافِياً، فِرَارُهُمْ مِنَ الْهُدَي وَالْحَقِّ، وَإِيضَاعُهُمْ إِلَي الْعَمَي وَالْجَهْلِ

وَ إِنَّمَا هُمْ أَهْلُ دُنْيَا مُقْبِلُونَ عَلَيْهَا، وَمُهْطِعُونَ إِلَيْهَا، وَقَدْ عَرَفُوا الْعَدْلَ وَرَأَوْهُ، وَسَمِعُوهُ وَوَعَوْهُ، وَعَلِمُوا أَنَّ النَّاسَ عِنْدَنَا فِي الْحَقِّ أُسْوَةٌ، فَهَرَبُوا إِلَي الْأَثَرَةِ

فَبُعْداً لَهُمْ وَسُحْقاً!! إِنَّهُمْ - وَاللَّهِ - لَمْ يَنْفِرُوا مِنْ جَوْرٍ، وَلَمْ يَلْحَقُوا بِعَدْلٍ، وَإِنَّا لَنَطْمَعُ فِي هذَا الْأَمْرِ أَنْ يُذَلِّلَ اللَّهُ لَنَا صَعْبَهُ، وَيُسَهِّلَ لَنَا حَزْنَهُ، إِنْ شَاءَ اللَّهُ، وَالسَّلَامُ.[3] .

(پس از حمد و ستايش خدا! به من خبر رسيده که افرادي از قلمرو تومخفيانه به «معاويه» پيوسته اند بر اين تعداد که از دست داده اي و ازکمک آنان بي بهره مانده اي افسوس مخور براي آنها همين گمراهي بس که از هدايت حق به سوي کوردلي و جهل شتافته اند و اين براي تومايه آرامش خاطر است.

آنها دنياپرستاني هستند که با سرعت بآن روي آورده اند در حالي که عدالت را به خوبي شناخته و ديده و گزارش آنرا شنيده اند و بخاطرسپرده اند که همه مردم در نزد ما و در آئين حکومت ما حقوق برابردارند آنها از اين برابري به سوي خود خواهي و تبعيض و منفعت طلبي گريخته اند.

دور باشند از رحمت خدا!

به خدا سوگند! آنها از ستم نگريخته اند و بعدل روي نياورده اند.

و مااميدواريم که در اين راه خداوند مشکلات را بر ما آسان سازد. و سختي ها را هموار! انشاءاللّه. والسلام)









  1. خطبه 44 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف.
  2. خطبه 5/26 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف.
  3. نامه 70 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف.