نكوهش از فراريان











نکوهش از فراريان



مسئله فرار دوستان ضعيف النّفس، در همه دوران هاي تاريخ وجود داشت.

اگر علل و عوامل آن تبيين نگردد و عوامل بازدارنده، دقيقاً مورد ارزيابي قرار نگيرد، ممکن است فراگير شده يک نظام را از پاي درآورد،

بايد ديد چرا يک انسان از مسئوليّت خود دست مي کشد؟

و به طرف دشمن فرار مي کند؟

چرا تمام روزنه هاي اميد به روي او بسته شده است؟

اگر ضعفي در رفتار حکومتي مديران وجود دارد، بايد برطرف شود،

و اگر به ضعف و سستي ايمان افراد ارتباط دارد بايد به تقويت روحيّه و ايمان پرداخت که موارد ياد شده مورد توجّه حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام قرار دارد.

يکي از فرماندهان امام علي عليه السلام شخصي به نام «مصقلة بن هبيره شيباني» بود که پس از ارتکاب جرم، به شام گريخت.

حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام نسبت به عمل زشت او فرمود:

قَبَّحَ اللّهُ مَصْقَلَةَ فَعَلَ فِعْلَ السَّادَةِ، وَفَرَّ فِرارَ الْعَبِيد

(خدا زشت گرداند روي مصقله را که کار بزرگان را انجام داد اما چون بردگان گريخت)[1] .

پس از ماجراي حکميّت در صفّين، يکي از افرادي که فريب خورد، «خريت بن راشد» از قبيله «بني ناجيه» بود که به طرف مدائن و اهواز گريخت و شورش کرد و توسّط «معقل بن قيس» در کوه هاي رامهرمز ايران سرکوب شد و به طرف دريا و شمال ايران گريخت.

سرانجام به دست «نعمان بن صهبان» کشته شد.

مسئوليّت آزادي اسراي اين جنگ را فرماندار امام علي عليه السلام (مصقله) در نواحي آذربايجان بر عهده گرفت که با 500 هزار درهم غرامت آزاد گردند.

پس از پرداخت 200 هزار درهم احساس کرد که نمي تواند همه را بپردازد، از اينرو به طرف معاويه به شام گريخت[2] .









  1. خطبه 44 نهج البلاغه معجم المفهرس.
  2. شرح ابن ابي الحديد ج 3 ص 127 تا 145.