عدم رعايت مسائل اطّلاعاتي و شكست











عدم رعايت مسائل اطّلاعاتي و شکست



در سال هشتم هجري نبرد «ذات السّلاسل» اتّفاق افتاد که يکي ديگر از ويژگي هاي رهبري امام علي عليه السلام در رعايت مسائل اطّلاعاتي در نبرد است.

ماجرا از اين جا آغاز شد که:

طبق نقل شيخ مفيد، مرد عربي نزد پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم آمد و عرض کرد:

آمده ام تا تو را نصيحتي کنم.

حضرت پرسيد: نصيحت چيست؟

عرض کرد: گروهي از اعراب در وادي «رَمل» اجتماع کرده و مي خواهند به شما در مدينه شبيخون بزنند،

سپس خصوصيّات آنها را براي پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم بيان داشت.

رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم دستور داد که مردم را به مسجد دعوت کنند، پس از اجتماع مردم، آنگاه به منبر رفت و آنچه را مرد عرب گزارش داده بود به اطّلاع رساند و فرمود:

چه کسي از شما آمادگي دارد تا براي دفع شرّ اين گروه حرکت کند؟

جماعتي از اهل صُفّه[1] برخاستند و گفتند:

ما به جنگ ايشان مي رويم، فرماندهي براي ما تعيين فرما تا تحت فرماندهي او حرکت کنيم.

پيامبر خدا صلي الله عليه وآله وسلم از روي قرعه، هشتاد نفرشان را انتخاب کرد و سپس خليفه اوّل را به فرماندهي آنها برگزيد.

خليفه اوّل حرکت کرد و نزديک اعراب مزبور که در وسط درّه اي جاي داشتند و اطراف آنها را سنگ و درخت زيادي احاطه کرده بود، رسيد.

چون به قصد حمله به آنها از درّه سرازير شدند، اعراب مزبور از اطراف درّه به آنها حمله کردند و چند تن از مسلمانان را به قتل رسانده، خليفه اوّل را فراري دادند.

خليفه اوّل و همراهانش به مدينه بازگشتند،

پيامبر خدا صلي الله عليه وآله وسلم بار ديگر خليفه دوّم را بدان سو فرستاد.

اعراب شورشي اين مرتبه در پشت درخت ها و سنگ ها کمين کرده بودند و چون خليفه دوّم با لشگريان از درّه سرازير شدند، ناگهان از کمينگاه ها بيرون آمده او را نيز فراري دادند، با ورود خليفه دوّم و همراهان به مدينه رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم سخت ناراحت شد.

عمر وعاص گفت:

اي رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم مرا به اين جنگ بفرست، زيرا جنگ خدعه و نيرنگ است، شايد من بتوانم با خدعه و نيرنگ آنها را سرکوب کنم.

پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم او را با جمعي فرستاد،

امّا عمروعاص نيز در برابر حمله آنها نتوانست مقاومت کند و با از دست دادن چند تن از سربازان اسلام فرار کرد.

علّت اساسي شکست آن سه نفر عدم رعايت مسائل اطّلاعاتي در نبرد بود، زيرا بگونه اي حرکت مي کردند که همه مي فهميدند و دشمن نيز با جاسوس هائي که داشت از حرکت سپاه اسلام با خبر گشته، در کمين گاه ها، استقرار يافته، ضربات کاري بر سپاه اسلام وارد مي کردند،

آن سه نفر از «اصل غافلگيري» و «حفظ مسائل اطّلاعاتي» غفلت داشتند.

پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم که اوضاع را چنان ديد، چند روزي صبر کرد، سپس علي عليه السلام را طلبيد و پرچم جنگ را براي او بست و در حقّ او دعا کرده او را به سوي دشمن فرستاد و خليفه اوّل و خليفه دوّم و عمروبن عاص را نيز همراه او روانه ساخت تا روش هاي رزمي حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام را از نزديک بنگرند.









  1. اصحاب صفّه افرادي بودند که از مکّه به مدينه مهاجرت کرده بودند و چون خانه و مسکني نداشتند، رسول خداصلي الله عليه وآله وسلم آنها را در مسجد جاي داده بود و از در آمد عمومي بيت المال جيره اي براي آنها مقرّر داشته که روزانه به آنها داده مي شد و بر اساس برخي از روايات، شماره آنها به چهارصد نفر مي رسيد.