راه هاي سلامت جامعه











راه هاي سلامت جامعه



پيکره جامعه چونان جسم آدمي است.

اگر از جاذبه درستي برخوردار باشد، و بتواند عوامل رشد و کمال را در خود زنده سازد، و حساب شده به رشد و جوانه زدن روي بياورد و حرکت تکاملي آن متوقّف نگردد.

و هماهنگ با عوامل رشد، و جذب عوامل کمال، آفت ها را از سر راه بردارد و با انواع بيماري ها و انحرافات مقابله کند و حقيقت «جاذبه و دافعه» را در خود زنده نگهدارد.

چونان پيکري سالم به رشد و کمال واقعي خواهد رسيد،

جوانه خواهد زد،

به بار خواهد نشست

و فرد و جامعه به کمالات مطلوب خواهند رسيد.

مي پرسند:

کدام جامعه سالم، و کدامين ناسام خواهد بود؟

کدام جامعه انساني چونان پيکري سالم به رشد

و کمال خواهد رسيد؟

و ويژگي هاي يک جامعه سالم کدام است؟

و آفات و انحرافات جوامع انساني کدامند؟

در پاسخ سئوالات ياد شده، جامعه شناسان مي گويند:

اگر رهبران يک جامعه مديران و مسئولين مسئوليّت هاي اجتماعي، و مجموعه دست اندرکاران حکومت سالم باشند،

و با تعهّد و تخصّص کار کنند و همه آنان بر أساس ملاک ها و معيارهاي صحيح مديريّت انتخاب شوند و تمامي آنان داراي وجدان کاري بوده و بر اساس احساس مسئوليت انجام وظيفه کنند، و داراي انحرافات اخلاقي نبوده و از آفات گوناگون مديريّت مصون باشند.

آن جامعه سالم است.

و همانند پيکره سالم آدمي بسوي رشد و کمال مي رود.

و انواع آفات و انحرافات دامنگير آن نخواهد بود.

چنانکه در يک ضرب المثل فارسي گفته اند:

عقل سالم در بدن سالم است»

در اينجا نيز بايد گفت:

«جامعه سالم در دست مديران سالم است»

امام علي عليه السلام راه رشد و کمال جامعه اسلامي را در سلامت امّت اسلامي و کارگزاران نظام اسلامي مي داند، که اگر سالم و پر تلاش باشند، در آينده کشور اسلامي نقش تعيين کننده خواهند داشت،

امّا اگر دچار انواع کاستي ها گردند و تفرقه و جدائي رشته هاي وحدت آنها را ريشه کن سازد، و پيوند امّت با رهبر قطع گردد، جامعه آفت زده نمي تواند به سعادت و رستگاري رسيده، همواره راه کمال بپمايد.

امام علي عليه السلام در خطبه 25 نهج البلاغه مي فرمايد:

وَإِنِّي وَاللَّهِ لَأَظُنُّ أَنَّ هؤُلاءِ الْقَوْمَ سَيُدَالُونَ مِنْکُمْ بِاجْتَِماعِهمْ عَلَي بَاطِلِهمْ، وَتَفَرُّقِکُمْ عَنْ حَقِّکُمْ، وَبِمَعْصِيَتِکُمْ إِمَامَکُمْ فِي الْحَقِّ، وَطَاعَتِهِمْ إِمَامَهُمْ فِي الْبَاطِلِ، وَبِأَدَائِهِمُ الْأَمَانَةَ إِلَي صَاحِبِهِمْ وَخِيَانَتِکُمْ، وَبِصَلَاحِهِمْ فِي بِلَادِهِمْ وَفَسادِکُمْ. فَلَوِ ائْتَمَنْتُ أَحَدَکُمْ عَلَي قَعْبٍ لَخَشِيْتُ أَنْ يَذْهَبَ بِعَلَاقَتِهِ.

«سوگند بخدا مي دانستم که مردم شام بزودي بر شما غلبه خواهند کرد.

زيرا آنها در ياري کردن باطل خود، وحدت دارند، و شما در دفاع از حق متفرّقيد، شما امام خود را در حق نافرماني کرده و آنها امام خود را در باطل فرمانبردارند.

آنها نسبت به رهبر خود امانتدار و شما خيانتکاريد، آنها در شهرهاي خود به اصلاح و آباداني مشغولند و شما به فساد و خرابي (آنقدر فرومايه ايد) اگر من کاسه چوبي آب را به يکي از شماها امانت دهم مي ترسم که بند آن را بدزديد.»[1] .









  1. خطبه 25 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف، اسناد و مدارک اين خطبه به شرح زير است:

    1- المصنّف ج10 ص154: عبدالرّزاق بن همّام (متوفاي 211ه)

    2- تاريخ دمشق ج3 ص322 و359 وج1 ص305: ابن عساکر شافعي (متوفاي 571 ه)

    3- تاريخ دمشق، ترجمه امام حسين عليه السلام 146: ابن عساکر شافعي (متوفاي 571ه)

    4- تاريخ بغداد ج12 ص305: خطيب بغدادي شافعي (متوفاي 463 ه)

    5- تذکرة الخواص ص160: ابن جوزي حنفي (متوفاي 654ه)

    6- بحارالانوار ج34 ص19 و 159: مجلسي (متوفاي 1110ه)

    7- احتجاج ج1 ص174 قديم و ج1 ص412: علامه طبرسي (متوفاي 588 ه)

    8- وقعة الصّفين ص314 و 315: منقري (متوفاي 212ه)

    9- تاريخ الخلفاء: سيوطي شافعي (متوفاي 911 ه)

    10- البداية و النّهايه ح340/7 سنه 40: ابن کثير شافعي (متوفاي 774ه)

    11- کنزالعمال ج13 ص197 و 194 ح36489: متقي هندي حنفي (متوفاي 975ه)

    12- الغارات ج458/2: ابن هلال ثقفي (متوفاي 283 ه)

    13- مروج الذّهب ج142/3: مسعودي (متوفاي 346ه)

    14- انساب الاشراف ج501/488 383/2: بلاذري (متوفاي 300ه).