اطّلاع از گرايش فرماندار بصره به سرمايه داران











اطّلاع از گرايش فرماندار بصره به سرمايه داران



پس از آن که عثمان بن حنيف فرماندار امام علي عليه السلام در بصره از ارزشها فاصله گرفت و به سرمايه داران و سفره هاي رنگين آنان روي آورد، و از فقراء و مستمندان دور ماند، حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام در نامه اي خطاب به او نوشت:

أَمَّا بَعْدُ، يَابْنَ حُنَيْفٍ: فَقَدْ بَلَغَنِي أَنَّ رَجُلاً مِنْ فِتْيَةِ أَهْلِ الْبَصْرَةِ دَعَاکَ إِلَي مَأْدُبَةٍ فَأَسْرَعْتَ إِلَيْهَا تُسْتَطَابُ لَکَ الْأَلْوَانُ، وَتُنْقَلُ إِلَيْکَ الْجِفَانُ.

وَمَا ظَنَنْتُ أَنَّکَ تُجِيبُ إِلَي طَعَامِ قَوْمٍ، عَائِلُهُمْ مَجْفُوٌّ، وَغَنِيُّهُمْ مَدْعُوٌّ. فَانْظُرْ إِلَي مَا تَقْضَمُهُ مِنْ هذَا الْمَقْضَمِ، فَمَا اشْتَبَهَ عَلَيْکَ عِلْمُهُ فَالْفِظْهُ، وَمَا أَيْقَنْتَ بِطِيبِ وُجُوهِهِ فَنَلْ مِنْهُ. أَلَا وَإِنَّ لِکُلِّ مَأْمُومٍ إِمَاماً، يَقْتَدِي بِهِ وَيَسْتَضِي ءُ بِنُورِ عِلْمِهِ.

أَلَا وَإِنَّ إِمَامَکُمْ قَدِ اکْتَفَي مِنْ دُنْيَاهُ بِطِمْرَيْهِ، وَمِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَيْهِ. أَلَا وَإِنَّکُمْ لَا تَقْدِرُونَ عَلَي ذلِکَ، وَلکِنْ أَعِينُونِي بِوَرَعٍ وَاجْتِهَادٍ وَعِفَّةٍ وَسَدَادٍ.

فَوَاللَّهِ مَا کَنَزْتُ مِنْ دُنْيَاکُمْ تِبْراً، وَلَا ادَّخَرْتُ مِنْ غَنَائِمِهَا وَفْراً، وَلَا أَعْدَدْتُ لِبَالِي ثَوْبِي طِمْراً، وَلَا حُزْتُ مِنْ أَرْضِهَا شِبْراً، وَلَا أَخَذْتُ مِنْهُ، وَلَهِيَ فِي عَيْنِي أَوْهَي وَأَهْوَنُ مِنْ عَفْصَةٍ مَقِرَةٍ[1] .

پس از ياد خدا و درود! اي پسر حُنيف، به من گزارش دادند که مردي از سرمايه داران بصره، تو را به مهماني خويش فراخواند و تو به سرعت به سوي آن شتافتي، خوردنيهاي رنگارنگ براي تو آوردند، و کاسه هاي پر از غذا پي در پي جلوي تو مي نهادند، گمان نمي کردم مهماني مردمي را به پذيري که نيازمندانشان باستم محروم شده، و ثروتمندانشان بر سر سفره دعوت شده اند، انديشه کن در کجايي؟

و بر سر کدام سفره مي خوري؟

پس آن غذايي که حلال و حرام بودنش را نمي داني دور بيافکن، و آنچه را به پاکيزگي و حلال بودنش يقين داري مصرف کن.

آگاه باش هر پيروي را امامي است که از او پيروي مي کند، و از نور دانشش روشني مي گيرد، آگاه باش! امام شما از دنياي خود به دو جامه فرسوده، و دو قرص نان رضايت داده است، بدانيد که شما توانايي چنين کاري را نداريد امّا با پرهيزکاري و تلاش فراوان و پاکدامني و راستي، مرا ياري دهيد.

پس سوگند به خدا، من از دنياي شما طلا و نقره اي نياندوخته، و از غنيمتهاي آن چيزي ذخيره نکرده ام، بر دو جامه کهنه ام جامه اي نيافزودم، و از زمين دنيا حتي يک وجب در اختيار نگرفتم و دنياي شما در چشم من از دانه تلخ درخت بلوط ناچيزتر است.[2] .









  1. نامه 45 نهج البلاغه معجم المفهرس.
  2. امالي صدوق مجلس 90 - و - شرح ابن ابي الحديد ج 16 ص 207.