صفات الدّافعين للزّكاة











صفات الدّافعين للزّکاة



وَتَفَقَّدْ أَمْرَ الْخَرَاجِ بِمَا يُصْلِحُ أَهْلَهُ، فَإِنَّ فِي صَلَاحِهِ وَصَلَاحِهِمْ صَلَاحاً لِمَنْ سِوَاهُمْ، وَلَا صَلَاحَ لِمَنْ سِوَاهُمْ إِلَّا بِهِمْ، لِأَنَّ النَّاسَ کُلَّهُمْ عِيَالٌ عَلَي الْخَرَاجِ وَأَهْلِهِ وَلْيَکُنْ نَظَرُکَ في عِمارَةِ الْأَرْضِ أَبْلَغَ مِنْ نَظَرِکَ في اسْتْجلابِ اْلَخَراجِ، لِأَنَّ ذلِکَ لَا يُدْرَکُ إِلَّا بِالْعِمَارَةِ؛ وَمَنْ طَلَبَ الْخَرَاجَ بِغَيْرِ عِمَارَةٍ أَخْرَبَ الْبِلَادِ، وَأَهْلَکَ الْعِبَادَ، وَلَمْ يَسْتَقِمْ أَمْرُهُ إِلَّا قَلِيلاً.

فَإِنْ شَکَوْا ثِقَلاً أَوْ عِلَّةً، أَوْ انْقِطَاعَ شِرْبٍ أَوْ بَالَّةٍ، أَوْ إِحَالَةَ أَرْضٍ اغْتَمَرَهَا غَرَقٌ، أَوْ أَجْحَفَ بِهَا عَطَشٌ، خَفَّفْتَ عَنْهُمْ بِمَا تَرْجُو أَنْ يَصْلُحَ بِهِ أَمْرُهُمْ؛ وَلَا يَثْقُلَنَّ عَلَيْکَ شَيْ ءٌ خَفَّفْتَ بِهِ الْمَؤُونَةَ عَنْهُمْ، فَإِنَّهُ ذُخْرٌ يَعُودُونَ بِهِ عَلَيْکَ فِي عِمَارَةِ بِلَادِکَ، وَتَزْيِينِ وِلَايَتِکَ، مَعَ اسْتِجْلَابِکَ حُسْنَ ثَنَائِهِمْ، وَتَبَجُّحِکَ بِاسْتِفَاضَةِ الْعَدْلِ فِيهِمْ، مُعْتَمِداً فَضْلَ قُوَّتِهِمْ، بِمَا ذَخَرْتَ عِنْدَهُمْ مِنْ إِجْمَامِکَ لَهُمْ، وَالثِّقَةَ مِنْهُمْ بِمَا عَوَّدْتَهُمْ مِنْ عَدْلِکَ عَلَيْهِمْ وَرِفْقِکَ بِهِمْ، فَرُبَّمَا حَدَثَ مِنَ الْأُمُورِ مَا إِذَا عَوَّلْتَ فِيهِ عَلَيْهِمْ مِنْ بَعْدُ احْتَمَلُوهُ طَيِّبَةً أَنْفُسُهُمْ بِهِ؛ فَإِنَّ الْعُمْرَانَ مُحْتَمِلٌ مَا حَمَّلْتَهُ.

وَإِنَّمَا يُؤْتَي خَرَابُ الْأَرْضِ مِنْ إِعْوَازِ أَهْلِهَا، وَإِنَّمَا يَُعْوِزُ أَهْلُهَا لِإشْرَافِ أَنْفُسِ الْوُلَاةِ عَلَي الْجَمْعِ، وَسُوءِ ظَنِّهِمْ بِالْبَقَاءِ، وَقِلَّةِ انْتِفَاعِهِمْ بِالْعِبَرِ.

ترجمه: سيماي ماليات دهندگان

ماليات و بيت المال را بگونه اي وارسي کن که صلاح ماليات دهندگان باشد، زيرا بهبودي ماليات و ماليات دهندگان، عامل اصلاح امور ديگر اقشار جامعه مي باشد، و تا امور ماليات دهندگان اصلاح نشود کار ديگران نيز سامان نخواهد گرفت زيرا همه مردم نان خور ماليات و ماليات دهندگانند، بايد تلاش تو در آباداني زمين بيشتر از جمع آوري خراج باشد که خراج جز با آباداني فراهم نمي گردد، و آن کس که بخواهد خراج را بدون آباداني مزارع به دست آورد، شهرها را خراب، و بندگان خدا را نابود، و حکومتش جز اندک مدّتي دوام نياورد.

پس اگر مردم شکايت کردند، از سنگيني ماليات، يا آفت زدگي، يا خشک شدن آب چشمه ها، يا کمي باران، يا خراب شدن زمين در سيلاب ها، يا خشکسالي، در گرفتن ماليات به ميزاني تخفيف ده تا امورشان سامان گيرد، و هرگز تخفيف دادن در خراج تو را نگران نسازد زيرا آن، اندوخته اي است که در آباداني شهرهاي تو، و آراستن ولايتهاي تو نقش دارد، و رعيّت تو را مي ستايند، و تو از گسترش عدالت ميان مردم خشنود خواهي شد، و به افزايش قوّت آنان تکيّه خواهي کرد، بدانچه در نزدشان اندوختي و به آنان بخشيدي، و با گسترش عدالت در بين مردم، و مهرباني با رعيّت، به آنان اطمينان خواهي داشت، آنگاه اگر در آينده کاري پيش آيد و به عهده شان بگذاري، با شادماني خواهند پذيرفت، زيرا عمران و آبادي قدرت تحمّل مردم را زياد مي کند.

همانا ويراني زمين به جهت تنگدستي کشاورزان است، و تنگدستي کشاورزان، به جهت غارت اموال از طرف زمامداراني است که به آينده حکومتشان اعتماد ندارند، و از تاريخ گذشتگان عبرت نمي گيرند.