نفي استئثار















نفي استئثار



استئثار در لغت به معني خود را بر ديگران مقدم داشتن و يا چيزي را به خود

[صفحه 14]

اختصاص دادن است.[1] اميرالمومنين (ع) از کارگزاران مديران و و زمامداران مي خواهد از خودکامگي و تمام خواهي بپرهيزد و در آنچه که بهره ي همگان در آن يکسان است، براي خود و وابستگان به خود امتيازي قرار ندهند و از اموال عمومي چيزي را به خود و بستگان، اختصاص ندهند. خطر استبداد و استثنا، حکومت هر انسان غير مهذب را تهديد مي کند. امام علي (ع) در نامه به مالک اشتر مي فرمايد:[2] .

از امتياز خواهي و اختصاص دادن اموري که سهم همه مردم در آن يکسان است، پرهيز کن! و از تغافل، در آنچه به تو مربوط است و براي همه روشن است برحذر باش! زيرا به هر حال، در برابر مردم مسئول هستي! و ديري نخواهد گذشت که پردهخ از روي کارهايت کنار مي رود و داد مظلوم، از تو بستانند.

امام علي (ع) اضافه مي کند که والي و زمامدار، نزديکان و خويشاونداني دارد که اهل امتياز خواهي و دست درازي نمودن هستند و در داد و ستد، کم تر انصاف را مراعات مي کنند بنابراين مراقب باش و ريشه ي اسباب و راه هاي ستم آنان را برکن و به هيچ يک از اطرافيان و وابستگانت، زميني را بخشش مکن! و مبادا از سر نزديکي و وابستگي به تو طمع نمايند و تو قرار دادي را که به زيان ساير مردم است، به سود آنان منعقد سازي! خواه انقعاد اين قرار داد در سهمي از آبياري يا هر کاري که ديگران در آن شرکت دارند باشد. در اين صورت، هزينه را بر ديگران تحميل مي نمايند و خودشان سود آن را مي برند و عيب و ننگ آن در دنيا و آخرت براي تو خواهد ماند! علي (ع) درتحليل حکومت عثمان، علت اصلي شورش مردم را عليه وي، استثنا مي داند که او خود و

[صفحه 15]

خويشان و وابستگانش را بر مردم ترجيح داد و در نهج البلاغه پيشامد عثمان را دريک کلام چنين بيان مي کند: «او خودکامگي و خودسري پيش گرفت تا آنجا که اين امر در او قوي شد و از حد گذشت و شما نيز به هراس آمديد و بي تابي کرديد و کارتان از حد تجاوز کرد.»


صفحه 14، 15.








  1. لسان العرب، ج 1. «استاثر بالشي علي غيره، خص به نفسه و استبدبه و الاستئثار: الانفراد».
  2. نهج البلاغه، نامه ي 53، ث 444. «و اياک و الاستئثار بما الناس فيه اسوه و التغابي عما تعني به مما قد وضح للعيون، فانه ماخوذ منک لغيرک. و عما قليل تنکشف عنک اغطيه الامور و ينتصف منک للمظلوم... ثم ان للوالي خاصه و بطانه، فيهم استئثار و تطاول و قله انصاف في معامله، فاحسم ماده اولئک بقطع اسباب تلک الاحوال.».