لزوم اصلاح نظام فكري و فرهنگ عمومي















لزوم اصلاح نظام فکري و فرهنگ عمومي



اصولا رفتار آدميان، تابع اعتقادات و انديشه هاي آنهاست و براي آنکه رفتار شايسته اي از آنها ظاهر شود- يعني اصلاح نظام اعتقادي آنان- ضرورت داشت پيامبر (ص) از همين نقطه آغاز کند، فکرها را متحول سازد، تا رفتارها تغيير يابد و چنين کرد.[1] .

[صفحه 6]

امام علي (ع) که بر بازگشت به شيوه ي قرآن و سيره ي پيامبر (ص) تاکيد داشت و مشاهده مي کرد که در عصر خلفاي پيش از او، به خصوص در عصر عثمان، بسياري از ارزش ها به فراموشي سپرده شده، تعصب هاي قومي احيا گرديده و مساوات اسلامي در روابط اجتماعي از بين رفته است و آنچه در زمان رسول اکرم (ص) ملاک ارزش بود، تقوي الهي و فداکاري در راه خدا بود. نه عرب و بر عجم برتري داشت و نه عجم بر عرب. ولي اکنون با انحراف در بينش ديني مردم و دنيا گرايي در فرهنگ عمومي، جاي خود را به ضد ارزش ها داده است و علي (ع) پيش از هر چيز مصمم بود تا به اين نابه ساماني ها، سامان دهد و ارزش هاي زمان پيامبر (ص) را زنده کند. نامه هايي که به فرمانداران نوشته و سخنراني هايش شاهد اين حساسيت است.

در نامه اي به «مصقله بن هيبره شيباني»، فرماندار «اردشير خره» از شهرهاي فارس، نوشت:

گزارش به من رسيده که اگر درست باشد، پروردگارت را به خشم آورده اي و بر امامت عصيان کرده اي. گزارش اين است که، غنايم مربوط به مسلمانان را که به وسيله ي اسلحه و اسب هايشان به دست آمده و در اين راه خون هايشان ريخته شده، در بين افرادي از باديه نشينان قبيله ات، که خود آنها را برگزيده اي، تقسيم مي کني. سوگند به کسي که دانه ها را در زير خاک شکافت و روح انسان را آفريد، اگر اين گزارش درست باشد تو در نزد من خوار شده اي و ارزش و مقدرات کم خواهد بود. آگاه باش که حق مسلماناني که با تو هستند در تقسيم اين اموال، مساوي است. بايد همه ي آنان نزد من آيند و سهميه ي خود را از من بگيرند.[2] .

[صفحه 7]

حضرت علي (ع) براي از بين بردن تعصب هاي قومي و برقراري مساوات اسلامي، اعلام مي دارد که آنچه ملاک حمايت من به عنوانم حاکم اسلامي مي باشد، «حق» است و فرمود:

ستمديدگاني که در نظرها ذليل و پست اند از نظر من، عزيز و محترم اند تا حقشان را بگيرم و نيرومندان ستمگر، در نظر من حقير و پست اند تا حق را از آنها بستانم. در برابر فرمان خدا، راضي و تسليم امر او هستيم.[3] .

کساني که با روش و منش علي (ع) آشنا نبودند گمان مي کردند که او اهل معامله است و با دادن هديه به خواست هاي آنان، تن مي دهد. اين گمان باطل، ميراث گذشتگان بود.

شخصي براي تطميع علي (ع) در هنگام نيمه شب، با ظرفي پر از حلواي خوش طعم و لذيذ به در خانه ي امام آمد که حضرت در اين باره مي فرمايد:

آن حلواي شيرين، معجوني بود که من از آن متنفر شدم گويا آن را با آب دهان ماريا استفراغش، خمير کرده بودند. به او گفتم هديه است يا زکات يا صدقه؟ اين دو براهل بيت حرام است. گفت: هديه است. به او گفتم: مادر، در عزايت گريه کند! آيا از طريق آيين خدا وارد شده اي که مرا بفريبي؟ به خدا سوگند، اگر اقليم هاي هفتگانه و آنچه در زير آسمان هاست به من بدهند که خداوند را، با گرفتن پوست جوي از دهان مورچه اي، نافرماني کنم هرگز چنين نخواهم کرد.[4] .


صفحه 6، 7.








  1. قرآن کريم، سوره ي اسراء: 84، «قل کل يعمل علي شاکلته»، سوره ي فرقان: 3.
  2. نامه ي 43 نهج البلاغه ي صبحي الصالح، ص 415. «بلغني عنک امر ان کنت فعلته فقد اسخطت الهک و اغضبت امامک: انک تقسم في ء المسلمين الذي حازنه رماحهم و خيولهم و اريقت عليه دماوهم، فيمن اعتامک من اعراب قومک...».
  3. خطبه ي 37، ص 80، نهج البلاغه صبحي الصالح. «الذليل عندي عزيز حتي آخذ الحق له و القوي عندي ضعيف حتي اخذ الحق منه.».
  4. نهج البلاغه صبحي الصالح، ص 347، خطبه ي 244، «و اعجب من ذلک طارق طرقنا بملفونه في وعائها و معجونه شنئتها، کانما بريق حيه او قيئها، فقلت: اصله، ام زکاه، ام صدقه؟ فذلک محرم علينا اهل البيت! فقال: لا ذا و لا ذاک، و لکنها هديه...».