حفظ اصول و ارزش ها















حفظ اصول و ارزش ها



هر حرکت اجتماعي، پس از رسيدن به قدرت و حکومت تلاش مي کند تا براي حاکميت بخشيدن به ارزش هاي خود، سياست گذاري مناسبي داشته باشد، زيرا در واقع هدف اصلي از مبارزات و انقلاب ها، تغيير و دگرگوني اساسي در فرهنگ حاکم و برنامه ريزي در جهت اجراي برنامه ها و معيارها و ارزش هاي مورد نظر است. علي بن ابي طالب (ع) پيش از هر اقدامي، در صدد احياي دين، سنت و سيره ي پيامبر (ص) برآمد و اعلام داشت:

انگيزه ي من، احياي دين و برقراري قسط و عدل در جامعه مي باشد و قصد قدرت طلبي و دنيا گرايي ندارم،

و هشدار داد که:

که مردم! شرايط امروز شما، به شرايطي که پيامبر (ص) کارش را شروع کرد برگشته است. سوگند به خداوندي که او را به حق برگزيده، شما همگي در هم مي شويد و سپس يک بار ديگر غربال مي گرويد و به سان محتواي ديگ جوشان، زير و رو مي شويد تا فرا آمدگان فرو روند و فروماندگان فراز آيند!

پيشتازان منزوي، پيش افتند و فرصت طلبان پيش افتاده، باز پس رانده شوند... زنهار که خطاها به سان اسبان سرکشي افسار گسيخته، سوارانشان را به سوي سقوط پيش مي برند و سرانجام به آتششان مي سپارند و هشداريد که قصه ي تقوي، داستان مرکب هايي راهوارند که مهار خويش را يکسره به سوارانشان سپرده اند و آرام آرام آنان را به سوي بهشت و سعادت مطلق پيش مي بردند. اين

[صفحه 4]

جريان هميشگي حق و باطل است.[1] .

امام علي (ع) اين سخنان را در نخستين روزهاي حکومت خود ايراد مي کند و اين در حالي است که دوران خلافت سه حاکم قبلي سپري شده است و پيشرفت اسلام، تا هند و اروپا رسيده است. اما او دردمندانه از واقعيت هاي جامعه پرده برمي دارد و از مسلخ ارزش ها خبر مي دهد و از رجعت مردم به معيارهاي عهد جاهليت هشدار مي دهد و برنامه ي خود را که غربال جامعه براي کنار زدن نخاله ها و ناخالصي ها است اظهار مي دارد، تا به وظيفه ي قرآني خود عمل کند. آنجا که خداوند متعال وظيفه مومنان به قدرت رسيده را بيان مي فرمايد:

مومنان اگر به حکومت برسند، نماز را که شاخص ترين عبادات است برپا مي دارند، و گرفتن زکات و تامين زندگي فقراء را به عنوان برنامه اي مالي و اقتصادي و امر به معروف و نهي از منکر را به عنوان برنامه اصلاح اخلاق و فرهنگ جامعه، انجام مي دهند.[2] .

امام علي (ع) براي تحقق اين هدف، از دو طريق اقدام نمودند:

الف) تقويت افراد و جريان هاي مثبت و سازنده. لازمه ي گسترش «معروف» و ارزش هاي فرهنگي پويا و انساني، وجود زمينه هاي مساعد است و آن حضرت، اين موضوع را به عنوان يک سياست ثابت، در نظر داشت و به کارگيري مديران لايق، در امور حساس و کليدي و نظارت عادلانه بر عمل کرد آنان، در راستاي همين خطمشي بود. بنابراين مي توان گفت که زمينه سازي و تقويت افراد، گروه ها و جريان هايي که در جهت خير و مثبت باشند يکي از سياست هاي راهبردي و مهم در مديريت علي (ع) بود.

[صفحه 5]

ب) مبارزه ي مستمر با منافقان و جريان هاي انحرافي. در هر حرکت اجتماعي، ممکن است عده اي با روند اصلاح امور مخالف باشند. در نظام اسلامي اگر اين مخالفت به شکل منطقي باشد، حکومت، آنها را تحمل خواهد کرد اما اگر بخواهند عناد ورزند و در مقابل اقدامات مديريت جامعه بايستند، با آنها برخورد مناسبي صورت مي گيرد.

مشکل ترين مبارزه ها، مبارزه با نفاق، است زيرا مبارزه با زيرک هايي است که احمق ها را وسيله قرار مي دهند. نفاق دو رو دارد: «ظاهر» که اسلام و مسلماني و روي ديگر «باطن» و آن کفر است و شيطنت و درک آن براي توده هاي مردم عادي، بسيار دشوار و گاهي غيرممکن است. لذا مبارزه با نفاق غالبا شکست خورده است.[3] .

اميرالمومنين (ع) در نامه به محمد بن ابي بکر مي نويسد:

پيامبر (ص) به من گفت: من برامتم از مشرک و مومن نمي ترسم زيرا مومن را به سبب ايمانش، باز مي دارد و مشرک را به خاطر شرکش خوار مي کند. و لکن بر شما، از «منافق دل سخن دان» مي ترسم که آنچه مي پسنديد مي گويد و آنچه را ناشايست مي دانيد انجام مي دهد.[4] .

علي (ع) در اين مورد نيز با قاطعيت با عناصر مخرب برخورد کرد و جنگ هاي آن حضرت با گروه هاي سه گانه گواه اين مطلب است.


صفحه 4، 5.








  1. خطبه ي 131 نهج البلاغه، صبحي الصالح، ص 189، خطبه ي 205 ص 322 و خطبه ي 16، ص 56.

    «الا و ان يليتکم قد عادت کهيئتها يوم بعث الله نبيه صلي الله عليه و سلم.. و الذي بعثه بالحق لتبلبلن بلبله و لتغربلن غربله و لتساطن سوط القدر، حتي يعود اسفلکم اعلاکم و اعلاکم اسفلکم.».

  2. سوره ي حج: 42. «الذين ان مکناهم في الارض اقامو الصلوه و آتوالزکوه و امروا بالمعروف و نهوا عن المنکر و لله عاقبه الامور.».
  3. استاد شهيد مرتضي مطهري، جاذبه و دافعه ي علي علي (ع)، ص 188.
  4. نهج البلاغه صبحي الصالح، نامه ي 27، ص 85. «و لقد قال ابي رسول الله- صلي الله عليه و آله-: «اني لا اخاف علي امتي مومنا و لا مشرکا، اما المومن فيقنعه الله بشرکه. ولکني اخاف عليکم کل منافق الجنان، عالم اللسان، يقول ما تعرفون و يفعل ما تنکرون»!.