نظريّه رئاليسم و ثبوت واقعيّت ها











نظريّه رئاليسم و ثبوت واقعيّت ها



تفکّر باور داشتن حق و واقعيّت، و ثبوت واقعيّت ها، نظريّه أديان الهي و دين اسلام است،

که در فلسفه اسلامي جايگاه ارزشمندي دارد.

در تفکّر رئاليستي:

همه چيز تغيير نمي کند.

حقّ و واقعيّت هاي ثابتي وجود دارد.

خداي واحد جاودانه، با ارزشهاي جاويدان اثبات مي شود.

ارزش هاي اخلاقي جاويدان وجود دارند و بايد وجود داشته باشد.

دين کامل و جاويدان و همچنين احکام کامل و جاويدان الهي وجود دارد.

زيرا:

مقرّرات و احکام حاکم بر منظومه و کهکشان ثابت است.

مقرّرات و احکام حاکم بر زمين ثابت است.

خاصيّت ها و اندازه هاي عناصر طبيعت، ثابت است.

مقرّرات حاکم بر طبيعت و گل ها و ميوه جات و موجودات گوناگون ثابت است.

مقرّرات و احکام بيولوژي انسان، ثابت است.

مقرّرات و احکام فيزيولوژي انسان، ثابت است.

مقرّرات و احکام پسيکولوژي انسان ثابت است و تغيير نمي کند.

غرائز انسان ذاتي و فطري است و تغيير پذير نيست.

عواطف و احساسات انسان تغيير نمي کند.

اصول نيازها و نيازمندي انسان ثابت است.

وقتي با عقل و علم و فلسفه و تجربه ثابت کرديم که:

همه چيز تغيير نمي کند،

پس دين کامل الهي و مقرّرات جامع و کامل الهي را مي توانيم باور داشته باشيم،

تا رهنمون بشر در گذشته و حال و آينده باشيم،

که پروردگار جهان فرمود:

اِنَّما الدِّينُ عِنْدَاللَّهِ الْاِسلام

(همانا دين جاويد در نزد خدا اسلام است.)[1] .

پس از سير تکاملي أديان الهي، از آدم عليه السلام تا خاتم صلي الله عليه وآله، و تحقّق اسلام، دين کامل الهي، توسّط خاتم پيامبران، دين خدا به مراحل نهائي تکامل رسيده و تا قيامت جاودانه خواهد بود.

نه دچار تغيير و دگرگوني مي شود،

و نه مي توان آن را قبض يا بسط نمود،

و پس از اعلام ولايت حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام کمال دين و اتمام نعمت هاي الهي به همگان ابلاغ گرديد که فرمود:

اَلْيِومَ اَکْمَلْتُ لَکُمْ دينَکمْ[2] .

(امروز دين را براي شما کامل کردم).

پس قرآن همواره مورد نياز و بزرگترين راهنماي انسان است،

و نهج البلاغه و منابع روائي نيز کامل ترين و بهترين دستورالعمل هاي زندگي انسان ها خواهد بود،

که از چشمه هميشه زلال وحي مي جوشند و از زلال حقيقت جاري اند.

در تفکّر اصالت وجود و ثبوت حق و واقعيّتها، انسان در حق گرائي اميدوار است،

هدفدار است،

تلاش و کاوش او جهت دار و به نتيجه خواهد رسيد،

چون واقعيّت ها وجود دارند و ثابتند و قابل شناخت مي باشند.

چون اصول نيازهاي انسان، و غرائز انسان ثابت است، احکام و مقرّرات کامل الهي براي پاسخگوئي به آن دسته از نيازهاي ثابت مطرح گرديد، جاويدان است،

و همواره قابل بهره برداري و از نظر کاربردي قابل عمل خواهد بود.

رنگ کهنگي نخواهد پذيرفت،

چون از حق نازل و بر حقّ تکيه دارد جاويدان است.

رهنمودهاي نهج البلاغه چون بر حق و واقعيّت تکيه دارد،

و با رفع نيازها و مشکلات انسان ارتباط دارد، همواره قابل ارزيابي و شناخت و عمل خواهد بود، که درد و درمان و روش هاي معالجه انسان، اگر منطبق با حق باشد، رنگ تغيير و کهنگي نخواهد گرفت.

از اين رو شاهديدم که پس از چهارده قرن، افق روشن علوم بشري با هزاران سال تجربه و آزمايش، آرام آرام به افق انديشه نهج البلاغه و قرآن نزديک مي گردند.

چيزي را مي گويند که هزاران سال قبل در منابع روائي ما مطرح شده است.

راه حلّي را به بشريّت معرّفي مي کنند که در گذشته هاي دور از طرف امامان عليهم السلام ما شناسانده شده است.

درماني را تجويز مي کنند که قبلاً در قرآن و حديث ياد شده بود.

و متأسّفانه برخورد روشنفکران، ناآگاهانه بود که برأساس شعرِ؛

«آنچه خود داشت زبيگانه تمنّا مي کرد»،

چشم به بيگانگان دوخته اند.

بنابر اين در عصر فضا نيز بايد به نهج البلاغه روي بياوريم،

و از رهنمودهاي آن بهره مند گرديم،

که حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام با توجّه به تداوم اصالت دين و تغيير ناپذير بودن احکام الهي، خطاب به مدّعيان بازسازي دين مي فرمايد:

أَمْ أَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ دِيناً نَاقِصاً فَاسْتَعَانَ بِهِمْ عَلَي إِتْمَامِهِ! أَمْ کَانُوا شُرَکَاءَ لَهُ، فَلَهُمْ أَنْ يَقُولُوا، وَعَلَيْهِ أَنْ يَرْضَي؟ أَمْ أَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ دِيناً تَامّاً فَقَصَّرَ الرَّسُولُ صلي الله عليه وآله عَنْ تَبْلِيغِهِ وَأَدَائِهِ، وَاللَّهُ سُبْحَانَهُ يَقُولُ:

«مَا فَرَّطْنَا فِي الْکِتَابِ مِنْ شَيْ ءٍ»

وَفِيهِ تِبْيَانٌ لِکُلِّ شَي ءٍ، وَ ذَکَرَ أَنَّ الْکِتَابَ يُصَدِّقُ بَعْضُهُ بَعْضاً، وَأَنَّهُ لَا اخْتِلَافَ فِيهِ فَقَالَ سُبْحَانَهُ: «وَلَوْ کَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافاً کَثِيراً».

وَإِنَّ الْقُرْآنَ ظَاهِرُهُ أَنِيقٌ وَبَاطِنُهُ عَمِيقٌ، لَا تَفْنَي عَجَائِبُهُ، وَلَا تَنْقَضِي غَرَائِبُهُ، وَلَا تُکْشَفُ الظُّلُمَاتُ إلاَّ بِهِ.

«آيا خداوند دين ناقصي فرو فرستاده که در تکميل آن از آنان استمداد جسته است؟

و يا آنها شريک خدايند که حق دارند بگويند، و بر خدا لازم است رضايت دهد؟

و يا اين که خداوند! دين را کامل نازل کرده، امّا پيامبر صلي الله عليه وآله در تبليغ و اداي آن کوتاهي ورزيده است؟

با اينکه خداوند مي فرمايد:

ما فرَّطنا فِي الْکِتابِ مِنْ شَيْي ءٍ

«ما در قرآن از چيزي را فرو گذار نکرديم».[3] .

و نيز مي فرمايد:

تِبيانً لِکُلِّ شَيْي ءٍ «در قرآن بيان هر چيزي است».[4] .

و يادآور شده است که: آيات قرآن يکديگر را تصديق مي کنند، و اختلافي در آن وجود ندارد.

چنانچه مي فرمايد: اگر قرآن از ناحيه غير خدا نازل مي شد، اختلافات زيادي در آن مي يافتند.[5] .

قرآن داراي ظاهري زيبا و شگفت انگيز، و باطني پرمايه و عميق است، مطالب شگفت آور آن فاني نگردد، و اسرار نهفته آن پايان نپذيرد، و هرگز تاريکي هاي جهل و ناداني، جز به قرآن رفع نخواهد شد.»[6] .

و در فراز ديگري، دردآلود از اختلاف در افکار و آراي مدّعيان مذهب، شکوه مي کند و مي فرمايد:

فَيَا عَجَباً! وَمَا لِيَ لَا أَعْجَبُ مِنْ خَطَإِ هذِهِ الْفِرَقِ عَلَي اخْتِلَافِ حُجَجِهَا فِي دِينِهَا! لَا يَقْتَصُّونَ أَثَرَ نَبِيٍّ، وَلَا يَقْتَدُونَ بِعَمَلِ وَصِيٍّ، وَلَا يُؤْمِنُونَ بِغَيْبٍ، وَلَا يَعِفُّونَ عَنْ عَيْبٍ، يَعْمَلُونَ فِي الشُّبُهَاتِ، وَيَسِيرُونَ فِي الشَّهَوَاتِ. الْمَعْرُوفُ فِيهِمْ مَا عَرَفُوا، وَالْمُنْکَرُ عِنْدَهُمْ مَا أَنْکَرُوا، مَفْزَعُهُمْ فِي الْمُعْضَلَاتِ إِلَي أَنْفُسِهِمْ، وَتَعْوِيلُهُمْ فِي الْمُهِمَّاتِ عَلَي آرَائِهِمْ، کَأَنَّ کُلَّ امْرِي ءٍ مِنْهُمْ إِمَامُ نَفْسِهِ، قَدْ أَخَذَ مِنْهَا فِيَما يَرَي بِعُرًي ثِقَاتٍ، وَأَسْبَابٍ مُحْکَمَاتٍ.

در شگفتم، چرا در شگفت نباشم؟! از خطاي گروه هاي پراکنده با دلايل مختلف که هر يک در مذهب خود دارند! نه گام به جاي گام پيامبر صلي الله عليه وآله مي نهند، و نه از رفتار جانشين پيغمبري پيروي مي کنند، نه به غيب ايمان مي آورند و نه خود را از عيب بر کنار مي دارند، به شبهات عمل مي کنند و در گرداب شهوات غوطه ورند، نيکي در نظرشان همان است که مي پندارند، و زشتي ها همان است که آنها منکرند.

در حلّ مشکلات به خود پناه مي برند، و در مبهمات تنها به رأي خويش تکيه مي کنند، گويا هر کدام امام و راهبر خويش مي باشند که به دستگيره هاي مطمئن و اسباب محکمي که خود باور دارند و چنگ مي زنند».[7] .

آنها که ادّعاي اصلاح و بازسازي و تکميل دين را دارند، بايد جواب حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام را بدهند،

که مي فرمايد:

اسلام کامل است و قرآن به همه نيازمندي هاي بشر پاسخ مي گويد.

چون همه چيز تغيير نمي کند و اصول نيازها و نيازمندي هاي جسمي و روحي انسان ثابت است.









  1. آل عمران آيه 19.
  2. مائده آيه 3.
  3. انعام آيه 38.
  4. نحل آيه 89.
  5. نساء آيه 82.
  6. خطبه 18 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف، که برخي از اسناد آن به اين شرح است:

    1- مطالب السؤول ج 1 ص 141: ابن طلحة شافعي (متوفاي 652 ه)

    2- احتجاج 139/ج1 ص620 و 621: طبرسي (متوفاي 558 ه)

    3- دعائم الاسلام ج 1 ص 93: قاضي نعمان (متوفاي 363 ه)

    4- بصائر الدرجات: صفار (متوفاي 290 ه)

    5- البصائر والذخائر ج 1 ص 7: ابوحيان توحيدي (متوفاي 380 ه)

    6- منهاج البراعة ج 1 ص 175: ابن راوندي (متوفاي 573 ه).

  7. خطبه 88 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف، که برخي از اسناد آن به اين شرح است:

    1- روضه کافي ج8 ص63 و 64 ح22: کليني (متوفاي 328 ه)

    2- ارشاد ص155: شيخ مفيد (متوفاي 413 ه)

    3- النهاية ج1 (در مادّه أزل): ابن اثير شافعي (متوفاي 606 ه)

    4- منهاج البراعة ج 1 ص 365: ابن راوندي (متوفاي 573 ه)

    5- بحارالانوار ج 32 ص43 ح28 ب1: مجلسي (متوفاي 1110 ه)

    6- غررالحکم ج 4 ص 445: آمدي (متوفاي 588 ه).