نظريّه تغيير دائمي و عمومي











نظريّه تغيير دائمي و عمومي



گروهي باور دارند که:

مه چيز تغيير مي کند،

چيزي ثابت و جاويدان نيست،

و دياليک تيک يعني «نفي در نفي» که هيچ ثابتي وجود ندارد، و به هيچ باور ثابتي نمي شود باور داشت.

در اين طرز تفکّر، از تحوّلات علمي، صنعتي و دگرگوني هاي اجتماعي، شاهد و مثال فراواني به رُخ مي کشند.

حال اين نظريّه چقدر اعتبار علمي و فلسفي دارد؟

و تا کجا مي تواند دوام بياورد؟

جاي ارزيابي دقيق است.

آنچه که مهمّ است ره آورد نظريّه تغيير عمومي و دائمي است،

وقتي انساني، حزبي و متفکّراني به اين باور رسيدند که:

همه چيز تغيير مي کند و چيزي نمي تواند جاويدان باشد.

آنگاه، دين و دين باوري، ارزش هاي اخلاقي، و باورهاي فلسفي و اعتقادي ثابت را انکار کردند،

و مبارزه با دين و باورهاي ثابت را جزو الفباي حرکت الحادي خود قرار دادند،

و اگر به قدرت رسيدند، حکومت لائيک (بي ديني) را تقويت کردند.

پس از انقلاب اکتبر 1917، بلشکويک ها و لنينيسم ها، با تمام قدرت، با مذهب و باور مذهبي و هر چيزي که به گذشته تعلّق داشت، مبارزه کردند.

قتل عام ها صورت گرفت.

کشتارهاي قومي تحقّق يافت.

و با پذيرش دياليک تيک گفتند:

دين را بايد برانداخت.

حزب نظاميات بي خدا،

فرهنگيان بي خدا،

درست کردند.

با تمام ظواهر دين مقابله نمودند،

تعاليم مذهبي را در مراکز آموزشي ممنوع کردند،

يک شب 750 نفر از علماي مسلمان را کشتند و جنازه هاي آنان را در کنار شهر «کئريم» در درياچه سياه ريختند.[1] .

و اعلام کردند که:

«دين را بايد نابود کرد»

و «عصر دينداري سپري شده است».

در غرب نيز تحقّق و گسترش اين طرز تفکّر، تحوّلات و حوادثي را پديد آورد،

نه مي توانستند اصل تغيير عمومي و دائمي و تحوّلات نوين و ظهور و غروب تئوريها را ناديده بگيرند،

و نه مي خواستند دين را بکلّي ريشه کن سازند،

از اين رو به اصلاح و بازسازي مسيحيّت تن در دادند،

و گروهي «پروتستانيسم» را پديد آوردند تا ميان دين و علم روز، دين و باورهاي متغيّر زمان، آشتي ايجاد کنند.

در کشورهاي اسلامي و ايران نيز، گروهي با نام دانشجويان از فرنگ برگشته يا فراماسونرها، يا منوّر الفکرها و روشنفکرها از سال 1320 تا کنون، در يک تلاش هماهنگ و مداوم بر آن شدند که:

دين اسلام بصورت موجود قابل عرضه به جهان امروز نيست.

بايد دين را بازسازي نمائيم تا وجدان عصر ما آن را بپذيرد.

بايد پروتستانيسم اسلامي پديد آورد.[2] .

گروهي فرياد مي زدند، بيائيد تا با تلاش فراوان دين را بازسازي و اصلاح کنيم و دچار تغيير نمائيم.

و برخي از روشنفکران معتقدند که تلاش و کوشش بيهوده است،

دين معرفت بشري است،

و خود بخود با تغيير افکار و آراء بشري تغيير خواهد کرد،[3] .

و در طول ساليان گذشته، ده ها اسلامِ نوين، علمي، غرب پسندانه را مونتاژ کرده و معرّفي نمودند.

چون اصل دياليک تيک را پذيرفتند و بر خلاف اصل تغيير عمومي، آن را ثابت و جاويدان پنداشتند،

خواستند همه چيز را متحوّل و دگرگون کنند.

همه باورها را تغيير دهند،

دين و احکام را نيز دچار تغيير کنند،

که همواره در برابر دفاع همه جانبه حوزه هاي علمي شيعه و فقهاء هميشه بيدار، رنگ مي باختند،

و سرافکنده و شرمنده دست از مبارزه بي امان مي کشيدند، و موفّق نمي شدند پروتستانيسم اسلامي درست کنند.

حال اگر تغيير عمومي، درست باشد، نيازي به برّرسي نهج البلاغه و ديگر متون روائي نيست،

قرآن و وحي نيز پيامي نمي تواند داشته باشد،

و دين نيز بدرد انسان نخواهد خورد،

گرچه فراوان تلاش کردند تا دياليک تيک را توحيدي بسازند،

و اصل توحيد را دياليک تيکي بشناسانند،

زيرا دياليک تيک يعني خودکفائي و اصالت مادّه،

پس هرگز با اصل توحيد و نيازمندي مادّه به اللَّه، سازش نخواهد داشت.









  1. به کتاب مسلمانان و روسيّه مراجعه شود.
  2. معمولاً در نوشته هاي دکتر شريعتي مانند اسلام شناسي، با مخاطبهاي آشنا، اين ديدگاهها مطرح شود.
  3. قبض و بست تئوريک شريعت: سروش.