قضاوت در مورد حجرالأسود











قضاوت در مورد حجرالأسود



جلال الدين سيوطي در باب «شهادت الامکنة» از ابوسعيد خدري روايت مي کند که:

من با خليفه دوم به حج رفتم چون طواف کرد آمد حجرالاسود را استلام کند، گفت:

من مي دانم که تو سنگي هستي نه مي تواني ضرر برساني و نه منفعتي داري و اگر رسولخدا را نمي ديدم که تو را مي بوسيد و استلام مي کرد نه ترا مي بوسيدم و نه استلام مي کردم.

حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام در پاسخ او فرمود:

اي عمر اين چنين قضاوت نکن، اين سنگ هم نفع مي رساند و هم ضرر.

خليفه دوم گفت:

يا ابالحسن آيا دليلي بر اين هست.

حضرت فرمود:

اينک کتاب خداست که مي فرمايد:

وَ اِذا أخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَني آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ وَ ذُرّيَّاتِهِمْ وَ اشْهَدَهُمْ عَلي اَنْفُسِهِمْ اَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلي

«چون خداوند تعالي آدم ابوالبشر را خلق کرد پشت او را مسح نمود و از ذريّه بني آدم عهد و پيمان گرفت به ربوبيّت خود و عبوديّت آنها

و آن عهد و ميثاق را در کتابي نوشت و به اين سنگ خورانيد، سپس به آن سنگ فرمود شهادت بده در روز قيامت به ايمان و وفاء هرکس که در دنيا به زيارت تو آمده است و شهادت بده بر کفر و شرک هرکس که متمکن بوده است که ترا زيارت کند و نکرده است.»

سپس فرمود:

من شنيدم از رسول خدا که فرمود:

حجرالاسود در روز قيامت مي آيد و با زبان فصيح و بليغ، شهادت دهد براي هر کس که او را بوسيد و مسح نموده است،

(اقراراً بوحدانية اللَّه و اعترافاً بما فرضه اللَّه)

و شهادت دهد بر ضرر کساني که او را زيارت نکردند.

پس بدان اي عمر که اين سنگ هم نفع مي رساند و هم ضرر.

پس خليفه دوم گفت:

اَعُوذُ بِاللَّهِ اِنْ اَعيشُ في قَوْمٍ لَسْت فيهِمْ يا اَبَاالْحَسَن.[1] .

«به خدا پناه مي برم از اينکه در ميان قومي زندگي کنم که علي بن ابيطالب در آن نباشد.»









  1. و نيز اين روايت را «محمد بن يوسف شافعي» در کتاب «سبيل الهدي» و الرشاد در باب ششم در فضل حجرالاسود آورده و «خجندي» در کتاب «فضائل مکه» و بيهقي در شعب اليمان و «حاکم نيشابوري» در «مستدرک» و «غزالي در احياء العلوم و ابن ابي الحديد» در شرح «نهج البلاغه» بنابر نقل «سيد هاشم» از غاية المرام - و - علاّمه محمد قلي در کتاب تشييد المطاعن ص 556.