وزن زنجير











وزن زنجير



غلامي زنجير به پا از کنار دو مرد عبور مي کرد، آن دو نفر در مقدار وزن زنجير با هم شرط بندي کردند.

يکي از آنان گفت:

اگر وزن زنجير فلان مقدار نباشد همسر من سه طلاقه است.

ديگري گفت:

اگر حدس تو درست باشد زن من سه طلاقه است.

پس هر دو برخاسته و به همراه غلام نزد مولايش رفته به مولاي غلام گفتند:

زنجير را باز کن تا آن را وزن نمائيم.

مولاي غلام هم گفت:

زنم طلاق است اگر بخواهم زنجير را باز کنم.

همگي نزد خليفه دوّم رفتند و مشکل را نزد او مطرح کرده از او چاره جويي کردند.

خليفه دوّم گفت:

سوگند مولايش بر دو سوگند ديگر مقدّم است.

و آنگاه گفت:

بيائيد با هم به نزد علي بن ابيطالب برويم شايد او براي حلّ اين مشکل تدبيري بينديشد.

پس به نزد آن حضرت رفته جريان را عرضه داشتند.

اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود:

چقدر پاسخش آسان است.

و سپس دستور داد ظرف بزرگي آوردند و زنجير را با نخي به پاي غلام بستند و سپس پاي غلام را با زنجير در ميان ظرف گذاشته بر آن آب ريختند تا اين که ظرف پر از آب شد.

پس از آن فرمود:

زنجير را بالا ببريد.

زنجير را بالا بردند تا حدي که از آب بيرون شد، در اين هنگام، آب قدري پائين رفت و آنگاه فرمود:

پاره آهن در آب بريزند تا اندازه آب به جاي سابقش برگردد.

چون دستور انجام گرفت فرمود:

حالا پاره هاي آهن را وزن کنيد، هرچه شد همان وزن زنجير است.[1] .









  1. من لا يحضر، کتاب القضاء، باب الحيل في الاحکام، حديث 2.