قصاص چشم (کور کردن با آيينه)
غلام اظهار داشت که مولايش با زدن ضربه شديدي چشم او را کور کرده، ولي ساختمان چشم سالم است، مولا به غلام مي گفت: ديه چشمت را به تو مي دهم از قصاص صرف نظر کن. غلام از گرفتن ديه خودداري کرده و تنها خواسته اش، قصاص بود. خليفه سوم در حکم قضيّه درماند. آنان را نزد حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام بُرد و از آن حضرت تقاضاي داوري کرد. مولا يک ديه کامل به غلام تسليم نمود تا از قصاص درگذرد. غلام نپذيرفت. مولا حاضر شد دو ديه بپردازد، ولي باز هم غلام امتناع داشت و جز به قصاص راضي نبود. در اين موقع اميرالمؤمنين عليه السلام به منظور قصاص کردن مولا، آيينه اي طلبيد، آن را داغ کرد و آنگاه مقداري پنبه خواست و آن را خيس کرد و بر اطراف چشم او، روي پلک ها گذاشت و چشم را در مقابل آفتاب نگهداشت و به وي فرمود: در آيينه نگاه کن. و چون قدري نگاه کرد کور شد، بدون آن که آسيبي به ساختمان چشمش وارد شود.[1] .
غلامي از قبيله قيس با مولاي خود به نزد خليفه سوم رفتند.