تازيانه زدن بر استاندار خليفه سوم











تازيانه زدن بر استاندار خليفه سوم



وليد بن عُقبه، با قبيله «بني المصطلق» در جاهليّت بر سر ريخته شدن خون نزاع داشتند.

پس از اسلام در سال نهم او با همراهانش براي گرفتن زکات به سوي قبيله ياد شده رفتند:

وقتي استقبال مردم را ديد فکر کرد براي انتقام گرفتن مي آيند، ناچار فرار کرد و به دروغ نزد رسول خداصلي الله عليه وآله وسلم اظهار داشت:

قبيله بني المصطلق مي خواستند مرا بکشند.

که ناگاه جبرئيل با آوردن آيه:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا[1] .

«اي کساني که ايمان آورديد اگر فاسقي خبري براي شما آورد، پيرامون آن تحقيق کنيد.»

پدر وليد «عقبه» در مکّه همسايه پيامبرصلي الله عليه وآله وسلم بود که پس از بعثت انواع آزارها را به آن حضرت روا مي داشت.

او بود که با گستاخي تمام آب دهان به صورت پيامبر انداخت رسول خداصلي الله عليه وآله وسلم از آينده شوم او خبر داد و از شدّت آزار و اذيّت او مي فرمود:

(من در ميان دو همسايه شرور «ابولهب و عقبة بن ابي معيط» قرار گرفته ام.)

که در جنگ بدر، عقبه اسير و کشته شد.

ولي پسر او «وليد» برادر مادري خليفه سوم بود که به ظاهر مسلمان شد، امّا در دربار خليفه سوم نفوذ کرد و استاندار کوفه شد و در کوفه به عيش و نوش و ميگساري و غارت بيت المال پرداخت،

از عبداللَّه بن مسعود با اصرار فراوان مبلغ زيادي از بيت المال قرض کرد که آن را نپرداخت، وقتي عبداللَّه به خليفه سوم شکايت کرد به او نوشت:

«تو خزانه دار ما هستي، کاري به وليد نداشته باش.»

اي مسلمانان، صد هزار درهم وليد از بيت المال مسلمين گرفت و تاراج کرد ولي خليفه مسلمين آن را بازخواست نکرد.

سرانجام خليفه سوم عبداللَّه را عزل و به مدينه بُرد تا وليد در کوفه آزاد باشد.

استاندار کوفه شراب مي خورد و با مستي وارد مسجد کوفه مي شد، و نماز صبح را چهار رکعت مي خواند،

در يکي از صبح ها که مست و بيهوش در محراب افتاده بود، مالک اشتر و جُندب بن زهير و جمعي از بزرگان، انگشتر خليفه را از دست او گرفتند و به مدينه رفتند و با شواهد و قرائن به خليفه سوم شکايت کردند،

خليفه سوم به جاي دادرسي، چند ضربه شلاّق بر بدن «جندب» نواخت.

وقتي اعتراضات بالا گرفت، خليفه سوم ناچار شد سعيد بن عاص را به استانداري کوفه نصب و وليد را عزل کند.

وليد به مدينه آمد، و شهادت شاهدان تکميل شد که مي بايست حدّ شراب خواري 80 ضربه شلاّق) بر او جاري گردد،

امّا چون برادر مادري خليفه سوم بود، کسي به خود اين اجازه را نمي داد که حَد شرعي را اجرا کند و خليفه سوم نيز مي گفت چه کسي بر بدن برادر من شلاّق مي زند؟

در اين هنگام حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام شلاّق را گرفت و برخاست و فرمود:

«بني اسرائيل چون اجراي حدود الهي را تعطيل کردند نابود شدند.»

و سپس ضربات پياپي شلاّق«80 ضربه» را بر بدن استاندار خليفه سوم در کوفه نواخت.

خليفه سوم ناراحت شده گفت:

اي علي تو حق نداري با وليد اينگونه رفتار کني.

امام علي عليه السلام پاسخ داد:

«وليد شراب خورده و حکم خدا بايد در حقّ او اجرا شود.»[2] .









  1. سوره حجرات، آيه 6.
  2. حديقة الشيعه، ص288 - و حق اليقين، ص268 - و نقش عايشه در اسلام، ص165 - و مروج الذهب، ج2، ص334 - و منهاج البراعة، ج16، ص219 و در تاريخ ابن أثير - و يعقوبي - و صحيح مسلم - و عقدالفريد - و مسند احمد - و اسدالغابه نيز آمده است.