رشوه خواري











رشوه خواري



اشعث بن قيس، پدر زن امام مجتبي عليه السلام و از ياران امام بود که بعدها فريب معاويه را خورده و در تمام توطئه ها دخالت داشت،

دختر او «اسماء» امام مجتبي عليه السلام را به شهادت رساند،

و پسر او محمد اشعث در قتل مسلم و سپس در کربلا دخالت داشت.

در دوران زندگي امام علي عليه السلام، اشعث بامردي دعوا داشت و فردا مي بايست در محکمه علي عليه السلام حاضر شده محاکمه گردد.

شب، حلوائي آماده کرده براي حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام برد تااز اين راه امتيازي براي محاکمه فردا به دست آورد.

امام علي عليه السلام در را گشود ونگاهي به حلوا کرد و فرمود:

وَأَعْجَبُ مِنْ ذلِکَ طَارِقٌ طَرَقَنَا بِمَلْفُوفَةٍ فِي وِعَائِهَا، وَمَعْجُونَةٍ شَنِئْتُهَا، کَأَنَّمَا عُجِنَتْ بِرِيقِ حَيَّةٍ أَوْ قَيْئِهَا، فَقُلْتُ:

أَصِلَةٌ، أَمْ زَکَاةٌ، أَمْ صَدَقَةٌ؟ فَذلِکَ مُحَرَّمٌ عَلَيْنَا أَهْلَ الْبَيْتِ!

فَقَالَ: لَا ذَا وَلَا ذَاکَ، وَلکِنَّهَا هَدِيَّةٌ.

فَقُلْتُ: هَبِلَتْکَ الْهَبُولُ! أَعَنْ دِينِ اللَّهِ أَتَيْتَنِي لَتَخْدَعَنِي؟ أَمُخْتَبِطٌ أَنْتَ أَمْ ذُو جِنَّةٍ، أَمْ تَهْجُرُ؟ وَاللَّهِ لَوْ أُعْطِيتُ الْأَقَالِيمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاکِهَا، عَلَي أَنْ أَعْصِيَ اللَّهَ فِي نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِيرَةٍ مَا فَعَلْتُهُ، وَإِنَّ دُنْيَاکُمْ عِنْدِي لَأَهْوَنُ مِنْ وَرَقَةٍ فِي فَمِ جَرَادَةٍ تَقْضَمُهَا.

مَا لِعَلِيٍّ وَلِنَعِيمٍ يَفْنَي، وَلَذَّةٍ لَا تَبْقَي! نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ سُبَاتِ الْعَقْلِ، وَقُبْحِ الزَّلَلِ. وَبِهِ نَسْتَعِينُ.

(و از اين حادثه شگفت آورتر اينکه شب هنگام کسي به ديدار ما آمد[1] و ظرفي سر پوشيده پر از حلوا داشت، معجوني در آن ظرف بود که از آن تنفّر داشتم، گويا آن را با آب دهان مار سمّي، يا قي کرده آن مخلوط کردند، به او گفتم: هديه است؟ يا زکات يا صدقه؟ که اين دو بر ما اهل بيت پيامبرصلي الله عليه وآله حرام است.

گفت: نه، نه زکات است نه صدقه، بلکه هديه است.

گفتم: زنان بچّه مرده بر تو بگريند، آيا از راه دين وارد شدي که مرا بفريبي؟ يا عقلت آشفته شده يا جن زده شدي؟ يا هذيان مي گويي؟ به خدا سوگند! اگر هفت اقليم را با آن چه در زير آسمانهاست به من دهند تا خدا را نافرماني کنم که پوست جواي را از مورچه اي ناروا بگيرم، چنين نخواهم کرد، و همانا اين دنياي آلوده شما نزد من از برگ جويده شده دهان ملخ پَست تر است علي را با نعمت هاي فناپذير، و لذّتهاي ناپايدار چه کار؟!! به خدا پناه مي بريم از خفتن عقل، و زشتي لغزشها، و از او ياري مي جوييم.)[2] .









  1. نوشتند که اشعث بن قيس بود.
  2. خطبه 224 نهج البلاغه، معجم المفهرس مولّف.